استاد در نگاه شاگردان
مفهوم پردازی در آثار دکتر مرتضی فرهادی

 فرهادی پژوهشگری است که دارای ابعاد علمی و هنری متعددی می باشد. در این مقاله سعی شده جنبه ای از کارهای علمی وی برجسته شود ،که شاید از دید بسیاری پنهان مانده باشد. وادی که کمتر محقق و اندیشمند ایرانی در آن قدم نهاده است. سخن از نظریه پردازی و مفهوم پردازی در ساحت علوم […]

 فرهادی پژوهشگری است که دارای ابعاد علمی و هنری متعددی می باشد. در این مقاله سعی شده جنبه ای از کارهای علمی وی برجسته شود ،که شاید از دید بسیاری پنهان مانده باشد. وادی که کمتر محقق و اندیشمند ایرانی در آن قدم نهاده است. سخن از نظریه پردازی و مفهوم پردازی در ساحت علوم اجتماعی است.در این مقاله سعی شده از منظر فوق به پژوهش های فرهادی پرداخته شود.

اصولا علم بدون وجود نظریه قابل طرح نمی باشد . علوم انسانی به خصوص بدون وجود نظریه، مجموعه ای از داده های خام است که هیچ گونه ارتباطی میان مفاهیم آن وجود ندارد و لذا نمی تواند در تبیین پدیده ها به کار آید. آفرینش دانش و نظریه­پردازی علمی ضرورتی انکارناپذیر برای دستیابی به  پیشرفت علمی و گامی موثر در بومی سازی علوم است.

علوم اجتماعی با موضوعاتی چون رفتار انسانها،گروه‏ها و جوامع،و به‏طورکلی سیستم‏های‏ انسانی و اجتماعی سروکار دارد؛موضوعاتی که بسیار پویا و متغیر بوده،و در شبکه‏ای از تعاملات پیچیده شکل می‏گیرند.با این حال سیر نظریه پردازی به ویژه در حوزه علوم اجتماعی،با نوعی رکود مواجه است. ما بیشتر مصرف کننده تولیدات دانشی جهان غرب هستیم، ازاین‏رو بیشتر فعالیت‏های علمی و پژوهشی این حوزه علمی،معطوف به بازآزمایی نظریه‏های موجود است. لذا بیشتر نتایج تحقیقات تقلیدی بوده و فاقد مبانی نظیری بومی و مرتبط با جامعه ایرانی است. متون دانشگاهی و محتوای دروس در علوم اجتماعی در ایران اغلب ترجمه و یا اقتباسی ضعیف از برخی کتاب های کشورهای غربی است که ارتباطی با جامعه ایرانی ندارد.

آنتونی گیدنز نظریه پردازی را تلاش برای درک اشکال بنیادین و آغازین موجودیت دو پدیده عمده یعنی عامل و کارگزار انسانی و الگوهای نهادی شده در سطوح خرد و کلان می داند. جفری الکساندر جامعه شناسی معاصر آمریکایی معتقد است نظریه ها اموری مجرد و انتزاعی شده از امور عینی جهان خارج هستند که در زمانها و مکانهای متفاوت مطرح می شوند و به اعتقاد وی ؛ نظریه هنگامی تولد می یابد که بتوان رابطه ای مجرد و منطقی میان دو یا چند مفهوم ایجاد کرد.

 از نظر وبر که وفادار به روح معرفت شناختی کانتی و متأثر از شناخت شناسی ریکرت می باشد، شناخت نمی تواند یک باز تولید یا یک رونوشت مساوی با اصل از واقعیت باشد، چرا که واقعیت امر اجتماعی را آشفته و پیچیده می داند و معتقد است که  این ذهن ماست که بر واقعیت ها قالب می زند و آنها را به حیطه شناخت در می آورد. وبر محتوای علوم را مرتبط با مفاهیم آن و ساختن مفاهیم را مبتنی بر «طرح مسأله» می داند و اساس و زیربنای طرح مسأله و سؤال تحقیق را دستگاه ارزشی و محتوای تمدن ها برمی شمارد. او تاکید می کند در علوم مربوط به فرهنگ بشری، ساختن مفاهیم وابسته است به نحوه طرح مسأله، که آن نیز به نوبه خود همراه با محتوای تمدن ها تغییر می کند. از نظر وبر شناخت واقعیت در علوم (علوم فرهنگ)، تابع نوع مسأله ای است که دانشمند در برابر واقعیت طرح می کند. همچنین نوع سؤالی که محقق طرح می کند، تابع دستگاه ارزشی ای است که به صورت اجتماعی آفریده شده است. بنابراین، دستگاه ارزشی جامعه و به تعبیر وبر، محتوای تمدن ها که واقعیتی اجتماعی است، بر شناخت و معرفت تأثیر می گذارد.

آنچه در نگاهی دقیق به کارهای فرهادی به چشم می آید، مفاهیمی جدیدی است که او در جای جای کارهایش به خصوص در برابر مفاهیم و نظریه های غربی، مطرح کرده است. او به راستی در مواجهه با واقعیت پیش روی اش ، همانطور که وبر تاکید می کند – در مواجهه با فرد تاریخی خود – به مفهوم پردازی از واقعیت می پردازد و سعی در استفاده از اشل های آماده نظریه های غربی برای توضیح واقعیت جامعه خود ندارد.

مشکل اصلی آکادمی های علوم اجتماعی این است که به جای مشاهده دقیق جامعه ایران و مفهوم سازی در رابطه با واقعیت این جامعه در زمان و مکان حاضر به استفاده از نظریه هایی می پردازند که برای توضیح و تبیین جامعه ای دیگر در زمان و مکان خاص آن اجتماع ساخته شده است. این همان نقطه ای است که فرهادی را از بسیاری از جامعه شناسان آکادمیک ایران متمایز می سازد . او با رویکردی مردم شناسانه  و انجام کارهای میدانی به مفاهیم جدیدی می رسد که می تواند پایه ی نظریه پردازی برای نسل های بعدی جامعه شناسان باشد. از جمله این مفاهیم عبارتند از :

  • « تعاون بقا» در برابر تنازع بقای داروین برای نشان دادن انواع همیاری در نظام رفاقتی نه تنها برای بقا بلکه زندگی پر بارتر و پر برکت تر .
  • « تامل فرهنگی» در برابر تاخر فرهنگی برای نشان دادن ظرفیت های یادگیری معقول و همراه با گزینش و نه تقلید کور کورانه و طوطی وار از غرب
  • « زور پوشیده » برای نشان دادن ترکیب انواع شناخت با رابطه اجباری که در مقابل زور لخت کشورهای غربی قرار دارد و نشان می دهد که کشورهای غربی در صورت توازن و تعادل نیروهای متخاصم از زور لخت و در صورت توازن از زور پوشیده برای استعمار استفاده می کنند.
  • « دقیقه فاضله»  در برابر مدینه فاضله که نظر به عشق انسان مدرن به آینده و هراس او از گذشته دارد و در مقابل مدینه فاضله که نظر به مکان دارد این مفهوم نظر به زمان و آن آینده اتوپیایی دارد که انسان در آرزو ی رسیدن به آن است.
  • « پتانسیل فرهنگی» که شامل همه ذخیره دانشی و تجربی و فنی و بینشی و منشی و کنشی یک ملت است که در شرایط عادی، همچون ثروتی از نسلی یه نسل دیگر منتقل شده و حرکت به جلو را همچون نوعی انرژی ذخیره شده، آسان و میسر می سازد.
  • « گسل فرهنگی» که اشاره به جدایی نسل های جدید در اغلب کشورهای توسعه نیافته از تجربیات تاریخی و از آن جمله، از بخش هایی از این ذخایر و ثروت های مستور و ساخت های تسهیل گر فرهنگ ملی و بومی است.
  • «کوالیگری» یا نظریه برکت بخشی یا خیر افزایی در برابر نظریه خیر محدود جورج فاستر و « بازده افزایی» در برابر نظریه بازده نزولی که نشان می دهد دانش ها و فن آوری های سنتی ، آموزه ها ، ارزش ها و هنجارهای کار مشارکتی با به کار گرفتن بیشتر نقصان نمی پذیرند بلکه برکت و گوالش می یابند و با کار مشارکتی در فضای غیر رقابتی کمیت های قدیم به کیفیت های جدید تبدیل می شوند یا گوالش می یابند.
  •  طبقه بندی انواع یاریگری  که نتیجه سالها کار میدانی و جمع آوری آخرین بازمانده های انواع یاریگری ( خودیاری ، دگریاری و همیاری) در گوشه و کنار ایران است. آنچه در این میان قابل توجه است تاکید فرهادی بر استمرار جوهر همکاری و تغییر اشکال آن در طول زمان است. به این معنا که ممکن است شکل همکاری از واره شیر به واره پول تغییر کرده باشد اما جوهر آن که همیاری است همچنان باقی مانده است . توجه به ساختارهای ماندگار و یافتن طبقه بندی برای کنش های انسانی مثل انواع یاریگری بسیار جالب است.
  • «حرکت پاندولی در زمان فرهنگی  » اشاره به حرکت خلاقانه و  پاندول وار و مستمر نخبگان فرهنگ ساز به نمایندگی از ملت ها و فرهنگ ها ، از گذشته به حال و از حال به گذشته دارد.

اما آنچه از منظر این مقاله بیش از هر مطلبی قابل توجه است مفاهیمی است که در حوزه  جامعه شناسی توسعه بدیع است و می توان به فرهادی نقد کرد که بهتر بود مفاهیم و نظریه هایش را به صورتی منسجم می ساخت  و در فصلی جداگانه به هر کدام می پرداخت. اکثر این مفاهیم ( به غیر از مباحث مربوط به طبقه بندی یاریگری )در لابه لای مطالب دیگر بیان شده و نیاز به بررسی و جمع آوری آنها است . در صورتی که اگر مفاهیم به صورتی منسجم در ساخت یک نظریه به کار آیند امکان راه یابی آنها به حوزه تفکر سایر اندیشمندان و دانشجویان فراهم می شود.

نویسنده: عاطفه آقایی؛

دانشجوی کارشناسی ارشد دانشکده علوم اجتماعی علامه طبابایی

دریافت فایل PDF
مطالب مرتبط