مقدمه:
48 سال پیش(1339)هنگامی که مؤلف دانش آموز اولین سال سیکل دوم دبیرستان بود،3در کتاب هفته4و در بخش کتاب کوچهء آن5با نام علی بلوکباشی آشنا شد.در میان عوامل گوناگون،بیشک کار مستمر و چند سالهء استاد دکتر علی بلوکباشی در بخش کتاب کوچه،یکی از عوامل مؤثر و اولیه در علاقمندی مؤلف به مردمشناسی بوده است.
استاد بلوکباشی از زمرهء معدود مردمشناسان پیشکسوتی است که برخلاف بسیاری به نظریهء «بازدهء نزولی»از نوع مالتوسی و نظریه«خیر محدود»از نوع جورج م.فاستری آن حد اقل در عالم علم باور ندارد و برخلاف پادشاه اوران خودشیفتهء در اقلیم ناگنج!میتواند با چهل درویش در صومعه و خانقاه خرابهء مردمنگاری و مردمشناسی ایران،بر گلیمی بنشیند و با سعهء صدر سخن درویشان غالبا”خود بس”را بشنود.6و برخلاف نگاه تند نو نحوی مسلکان در کشتی روزگار نشسته،هم به سود نحو و هم به اهمیت حیاتی آشنایی با”شنا”در بحر7باور داشته باشد.
استاد بلوکباشی از”پتانسیل فرهنگی”8و فرهنگ سنتی اصناف ایرانی دریافتهاند که (*)این نوشته،ضمیمهء دوم از جلد چهارم کتاب کمره(مطالعه موردی و میان رشتهای)است که قرارداد چاپ آن در تاریخ 24/2/82 با معاونت پژوهشی دانشگاه علامهء طباطبایی منعقد شده است و امیدوارم چاپ آن به عمر من و به دوران معاونت همکار و دوست بزرگوارم جناب دکتر سعید واعظ،پنجمین معاون پژوهشی دانشگاه پس از عقد این قرارداد کفاف دهد.