از روزی که طرح نامه(پروپوزال) کارشناسی ارشدش تصویب شد دیگر کسی ایشان را ندید.حدود 4 سال بعد بود که بسته ای بزرگ به دست داشت و وارد اتاق استاد راهنما شد.استاد با دیدن شاگرد ابرو درهم کرد که این مدت کجا بودی؟متاسفانه شما اخراج شده اید…. اما وقتی شاگرد پایان نامه 8 جلدی اش را که حاصل 5 سال مطالعه میدانی و مشاهده مشارکتی اش در مناطق روستایی بود را از داخل بسته به روی میز گذاشت نگاه استاد عوض شد… کمیته داوران دانشکده نمره بالاتر از 20 نداشت که به او اهدا کند…”
دکتر فرهادی در سال1332 درملایربه دنیا آمد. دوران کودکی خود را در مهاباد و دوره نوجوانی و جوانی را در شهر خمین گذراند. وی دارای لیسانس در رشتهی روانشناسی، فوق لیسانس در رشتهی ارتباطات اجتماعی و دکترا در رشتهی جامعهشناسی میباشد. فرهادی هماکنون به عنوان استاد تمام مردم شناسی، عضو هیئت علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبائی و سردبیر فصلنامه علوم اجتماعی است.مهمترین آثار ایشان” انسانشناسی یاریگری”،”فرهنگ یاریگری در ایران”، ” واره: درآمدی به مردمشناسی و جامعهشناسی تعاون”، “موزه های بازیافته”،”نامه کمره” و… می باشد.
مدتی پیش یکی از اساتید در میزگردی مشکل علوم اجتماعی در ایران را پیوند آن با شرق شناسی دانسته بود. عمده دلیل مهجوریت دکتر فرهادی درمیان جامعه شناسان و مردم شناسان ایرانی را می توان از نشانه های بارز این پیوند دانست.بااینکه ایشان در مقالات و کتب خود در نقد توسعه غربی و تنقیح منظور خود از توسعه بومی مطالب زیادی به نگارش در آورده اند اما حتی اساتید بنامی که دغدغه هایی مانند ایشان را در کارهای علمی خود دنبال می کنند کمتر به آثار ایشان توجه کرده اند.
پیوند عمیق علوم اجتماعی در ایران با شرق شناسی رابه بهترین وجهمی توان در آثاری که به جامعه شناسی تاریخی ایران پرداخته اند مشاهده کرد. اغلب محققانی که سعی کرده اند با استفاده از فلسفه های تاریخی قرن هجدهمی(مانند منورالفکرهای اولیه و یا متاخرینی چون طباطبایی و دوستدار و…)به تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران می پردازند ، همینطور اغلب کسانی که با نگاههای جامعه شناختی قرن نوزدهمی و متاثر از دورکیم و وبر و به خصوص بحث جامعه آسیایی مارکس (مانند لمبتون،کاتوزیان،ویتفوگل،اندرسون،علمداری، زیبا کلام و…)به این مهم پرداخته اند همگی در یک نقطه اشتراک دارند که فرهنگ و جامعه سنتی ایرانی بدوی،غیر عقلانی،راکد،کوتاه مدت، استبداد زده و… بوده است.از همین منظر انسان ایرانی نیز دروغگو،منفعل،ستیزه جو،متملق فاقد مشارکت و سرمایه اجتماعی و… شمرده شده است.اهمیت کار دکتر فرهادی در این است که هم نفیا و هم اثباتا در مقابل این موضع گیری ها مقاومت کرده است. البته برخی از جامعه شناسان و مردم شناسان و مورخان و فیلسوفان ایرانی نیز هستند که این مقاومت را به صورت تحلیلی و نظری در آثار خود دنبال می کنند اما وجه تفاوت بارز دکتر فرهادی با آنها تجربی بودن مقاومت ایشان است.البته نه اینکه پژوهشهای ایشان فاقد توصیف ها و تبیین های نظری است بلکه همانطور که اشاره خواهد شد این مهم در آثار ایشان جدی تر از دیگر نظریه پردازان حضور دارد.
پروژه دکتر فرهادی در 50 سال کار پژوهشی شان را شاید بتوان به نوعی این گونه بیان کرد: بر خلاف پنداشته های بسیاری از شرق شناسان عقلانیتی تام و تمام باعث تداوم و نظم بخشیدن به فرهنگ و جامعه سنتی ایران شده بوده است.این نظم را که می توان هم در نهادهای اجتماعی مانند” واره “و خانواده و … هم در فرهنگ عمومی مانند فرهنگ کار و تلاش و… و هم در عقلانیت معیشتی مانند کشاورزی و دامپروری و… مشاهده کرد، باورود مدرنیته به ایران دچار اختلال، پریشانی و. رکود شده است.وی معتقد است توسعه غربی بر مبنای فرهنگ و تاریخ غربی میسر شده است و توسعه بومی نیز جز بر شانه های سنت ایرانی ممکن نیست و همین مدل های وارداتی هستند که این اختلالات را باعث شده اند.از همین رو عمده جد و جهد ایشان در آثارشان نشان دادن ظرافتها،پتانسیلها و پیچیدگی های این عقلانیت بومی است.
دکترفرهادی عشایر و روستاهای امروزین را کمتر از شهرها آلوده به نمادها و سبک زندگی مدرن می داند از همین رو تلاش عمده ایشان به جمع آوری مظاهر آن عقلانیت خاص از درون زندگی عشایری و روستاها گذشته است.از روستاهای سیرجان و شهر بابک در استان کرمان گرفته تا کمره در استان مرکزی تا بشاگرد و… فضاهایی بوده که دکتر فرهادی به تتبع و تحقیق میدانی در آنها مشغول بوده است. البته تحقیق میدانی ایشان از نوع نگاه مدرن” سوژه به ابژه” نبوده است.او به راستی با موضوعات تحقیق خود عجین است چه از آن جهت که ایشان خود روستا زاده هستند و دوران کودکی و نوجوانی خود را در .چه از ان جهت که حتی سبک زندگی دکتر فرهادی بعد از 50 سال آموزش و تحقیق و مشغولیت آکادمیک کمتر از مظاهر مدرن تاثیر پذیرفته است و ایشان هنوز موبایل و اتومبیل شخصی ندارند و محل زندگانی شان نیز در میانه شهر است و چه از آن جهت که بر خلاف منش و روش بسیاری از محققان به دنبال نام و نان پژوهش نبوده اند و تقریبا همه پژوهشهای ایشان به خرج شخصی خود ایشان انجام شده است و مرارتهای بسیاری را در جمع آوری نشانه های مورد نظرشان در سفر به مناطق مختلف ایران متحمل شده اند.
اگر چه یکی از عمده دلمشغولی های استاد فرهادی،”فرهنگ کار و ریشه های فرهنگی ، تاریخی و تمدنی آن” در ایران ،اسلام و غرب است ، اما پایان نامه 7 جلدی کارشناسی ارشد ایشان،تعدد زیاد موضوعات و علائق پژوهشی و… نشان می دهد ” کار” بیشتر از اینکه تنها موضوع پژوهش ایشان باشد ، منش و روش ایشان بوده و هست.
یکی از ویژگی های منحصر به فرد ایشان که کمتر در میان محققان ایرانی دیده می شود، توجه ایشان به “مفهوم سازی” است.دکتر فرهادی اعتقاد دارد که مواجهه مستقیم و میدانی ما با واقعیاتِ فرهنگ و جامعه سنتی ایرانی نشان می دهد که مفاهیم موجود در علوم اجتماعی به علت دارا بودن بار فرهنگی،تاریخی و ارزشی خاص، نمی توانند توصیف کننده خوبی از واقعیات پیش گفته باشند و همین توصیفات مغشوش مفاهیم رایج است که باعث تبیینهای غلط نسبت با تاریخ و فرهنگ و سنت جامعه ایرانی می شود.از همین روست که مثلا ایشان با نقد مفاهیمی چون مشارکت و سرمایه اجتماعی به ترتبیب واژه گان ” یاریگری” و “پتانسیل فرهنگی” را جایگزین آنها می کند که البته این واژگان جدید پشتوانه گرانسنگی از تحقیقات تجربی و میدانی را نیز در پشت خود دارد.
به زعم برخی تقویم و تنقیح علوم اجتماعی در غرب بر پایه تحقیقات مردم شناسانه بود و حتی” شرق شناسی” نیز مبتنی بر همین زمینه بود؛ اگر چه چهارچوب تحلیلی شرق شناسان و پیوستگی آنها با قدرت استعماری باعث تحلیل و توضیح ساخت های فرهنگی،تاریخی و روانی مستعمره نشینان بر اساس منافع مستعمران بود اما تولیدعلوم اجتماعی درایران بیشتر از آنکه بر پایه مردم شناسی باشد متکی بر تحلیل های شرق شناسان و سفرنامه نویسان بوده و هست.
از این نظر دکتر فرهادی هم مردم شناس قابلی است چون به لحاظ ویژگی های شخصیتی و علائق علمی با موضوع تحقیق خود یعنی فرهنگ ،سنت و اجتماع انسان ایرانی عجین است و هم جامعه شناس خوبی است چون سعی می کند مدارک و شواهد تجربی خود را در قالب مفاهیم جدید در جهت تایید بیشتر نظریه و پروژه فکری خود سامان دهد.
البته مهجوریت دکتر فرهادی در فضای علوم اجتماعی کشور علاوه بر حاکم بودن فضای پیش گفته،بی ارتباط با منش شخصی و روش علمی ایشان نیست.ایشان کمتر در محافل علمی و تحقیقاتی سخنرانی می کند و یا تن به مصاحبه با ارباب جراید می دهند.ایشان همانگونه که با موضوع تحقیق خود همدلانه برخورد می کند از مصاحبه کننده خود انتظار دارد با وی همدلانه همراه شود. برا ی همین منظور، مصاحبه کننده باید مدتی را در حشر و نشر با استاد به سر ببرد تا میان آنها علقه ای ایجاد شود. مصاحبه کننده نمی تواند در مصاحبه با استاد از رکوردر وضبط … استفاده کند، بلکه در این رفت و آمد و گشت و گذارها و گفت و شنیدها در معیت استاد است که می بایست کم کم گلچینی از آنچه مقصود نظر دارد فراهم کند. البته این منش هنگامی برایتان تعجب آور است که ایشان را در اتاق کوچکشان در طبقه دوم دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه ملاقات کنید.زیرا استاد آنقدر به سرعت با مراجعان ارتباط برقرا می کند و به گرمی از میهمانان خودش پذیرایی می کند که معمولا گپ و گفت در اتاق ایشان به یک خاطره شیرین تبدیل می شود؛ مخصوصا هنگامی که استاد اغذیه محلی ای که خانمشان برایشان تدارک دیده با مراجعان تقسیم می کنند.
نویسنده: میثم مهدیار
فارغ التحصیل کارشناسی ارشد جامعه شناسی از دانشکده علوم اجتماعی علامه طبابایی [1]