- دکتر مرتضی فرهادی - https://mortezafarhadi.ir -

دست شکسته حیرت

 دست شکسته حیرت

تا خنجر خمیده، بر پشت کوهسار، نشیند.

تا تشنه تفتیده ، خواب جلیل آب، ببیند.

تا خسته میوه ی کالی ، از باغ خواب، بچیند.

از پافتاده، تا جا، بر خنگ راهوار، گزیند.

 

دست شکسته حیرت، برگردنم گرانبار: این تشنه به چشمه رسیده، از چیست آب نمینوشد؟!

این خسته فتاده به منزل ، با خواب خوب، نمی جوشد؟!

این رهرو پیاده ، کفش از خیال ، نمی پوشد؟!

مرتضی فرهادی، خمین، 1349.