چکیده:اين نوشته از منظر انسان شناسي اقتصادي، نگاهي متفاوت با مردم شناسان كلاسيك مكتب نوسازي به ده ايراني به مثابه زادگاه فرهنگ توليدي و كار دارد و به برخي عوامل موثر در فروهشتگي ده و دگرگوني و تقليل ساختار توليدي شهرهاي ايران اشاره مي كند. در يك صد سال اخير، ايرانيان با شتابي فزاينده از فضاهاي توليدي در ده، ايل، فضاهاي كشتكاري، دامداري، و همزمان از فضاي توليدات و صنايع شهري، سازمانهاي غيررسمي و نيمه رسمي اصناف و پيشه وران و كارگاه هاي توليد سنتي و متعاقب آن از كل فرهنگ توليدي فاصله گرفته اند و به تدريج به فضاهاي شبه اشرافي، ميراث خواري خام فروشي و فرهنگ مصرفي فزاينده خو گرفته و نزديك شده اند. اين دگرگوني ها در نوع ارتباط ما با جهان و قدرت غالب جهاني و نظام سوداگريِ همزاد با پانصد سال استعمار اتفاق افتاده است. . ايران از نخستين جوامع توليد كننده جهان و داراي فرهنگ توليدي پيچيده و كارآمد بوده است، اما مسائل تاريخي، اجتماعي …
کليدواژگان: ده ، فرهنگ مصرفي. ، فرهنگ توليدي ، شهرنشيني ، توليد سنتي
تمام متن مقاله بصورتPDF پیوست می باشد