- دکتر مرتضی فرهادی - https://mortezafarhadi.ir -

قطعه ای از شعر “سوگند”

در سال ما  روعقرب:

که پای مرغ دانا،

دربنداست.

که  رود شن روان شد،از رود.

و صاعقه،

بر بارورترین درختان شرق،

فرود می آید.

آتش گرفته چشمه؛

و  کاریز:

با آن هزار گوش پذیرایش،

خالی است از ترنم باران.

.از دهانه ی چاهی،

حتی،

پرپر نمی زند،

کبوتر آهی.

(خمین،تابستان 1349)

********************************************

توجه:در همین قطعه کوتاه  نیز می توان دید که اساساً مساله آب در شعر ایشان،(با همان بسامد و کیفیتی که در سایر آثار و آراء اعم از پژوهش های اجتماعی وهنری دیگر مورد توجه بوده است) بازتاب دارد.