اندیشهورزی بسبک فرهادی
(یادداشتی از سروش عامری)
در این یاداشت میخواهم به آخرین کتابِ چاپ شدهی مرتضی فرهادی با شعله شقایق رخشان به شوق شرق بپردازم. هرچند در زمانهایی که گوشها و چشمها پر است از هیاهوی هوچیگران، جایی نمیماند برای گفتن از کتاب، آنهم کتابی که نویسندهاش به تنهایی به نبرد با این هیاهو پرداخته.
این کتاب که مجموعهی شعرهای فرهادی را در خود جای داده هیچ نزدیکیایی به کتاب شعرهایی که تا اکنون چاپ شده ندارد و نمیتوان در طبقهبندیهای موجود برایش جایی پیدا کرد.
برای آنکه بتوانیم با این کتاب روبرو شویم و ساختار تازهی آن گیجمان نکند، نیاز است دربارهی نویسنده و شاعر آن بیشتر بدانیم.
مرتضی فرهادی یک پژوهشگرِ خویشفرما، اندیشهورز و مردم شناس است که پایههای اندیشهاش در فرهنگ و تاریخ این سرزمین کاشته شده و با کارِ میدانی و دانشگاهیِ فراوان آبیاری گردیده و با بند بند وجودش برای توسعه آن کوشیده است.
درباره کتاب شعله شقایق رخشان به شوق شرق مرتضی فرهادی اینجا بخوانید.
فرهادی تلاش میکند بازماندههای فرهنگ غنی آدمی که در حال نابودیست را کشف و نمایان سازد و رگههایی از دانش ضمنی را نشان دهد و همزمان پرده از فریبها و ترفندهایی بردارد که میکوشند آدمی را به بند بکشند و با مغلطههایی با نام علم فلسفه و هنر ، زشتترین و نابخردانهترین رفتارها و باورها را که میکوشد رقابت و جنگ و ستیز را بخشی از سرشت آدمی نشان دهد، برایمان موجه نشان دهد و ما را به پیادهنظام خود بدل کند.
فرهادی با نگاهی همهجانبه و میان معرفتی، یاریگری را چونان عصارهی زندگی کشف و نمایان میسازد و با آوردن نمونههای فراوان در گیاهان، حیوانات و فرهنگ آدمیان زیربنایی بودن یاریگری را فریاد میزند و نشان میدهد که رقابت و ستیز فرع و استثنا است و گوشزد میکند که فریبِ چند نمونهی دستکاری شده و منقطع را نخوریم.
گفتن از فرهادی برای اینست که انتظار یک کتاب معمول را کنار بگذاریم، کتاب شعله شقایق در هیچ یک از دستهبندیهای معمول جا نمیگیرد و خود سرآغازِ یک راه تازه خواهد شد .
این کتاب از چند بخش آغازین و سپس دفتر شعرها و بعد از آن چند بخش پایانی شکل گرفته است.
در بخشهای نخستین که گونهایی نوآوری و سرریز دانش نویسنده است با پرداختن به انگیزهها و دغدغههای نویسنده آغاز میشود و در ادامه از شرایط فرهنگی و اجتماعی که شاعر در آن زیست کرده میگوید.
نویسنده میکوشد پرسشهایی که برای خوانندهی امروزی در رویارویی با کتاب شعر پیش میآید را پاسخ دهد اینکه شعر چیست؟ شاعر کیست؟ چرا شاعر دریافت ژرفی از پیرامون دارد؟ کلمات چه نقشی دارند؟ و بسیاری از پرسشهایی که پرداختن به آنها سبب تیز شدن گوش و چشم خواننده میشود.
فرهادی هنر و ادبیات را یکی از راههای شناخت میداند که واقعیات را درونی و کیفی بررسی میکند و در کنار دیگر راههای شناخت همچون علم میتوان بر چالش ناموزونی معرفتی غلبه کرد و گامهایی در مسیر دانایی برداشت.
فرهادی کلمات را ماده اندیشدین میداند و بتنهایی از بسیاری از سازمانهای عریض و طویل بیشتر کلمه کشف و خلق و معرفی کرده است.
انجا که از شعر میگوید همزمان به آسیب شناسی شعر در صد و پنجاه سال اخیر هم میپردازد و دور افتادگی از واقعیت و طبیعت و نابودی فرهنگ کار و ترویج مصرفگرایی را دلیل پایین بودن کیفیت شعر میداند .
فرهادی هنر را یکی از راههای شناخت میداند و با هر برخورد از سر هوس و فراغت با آن زاویه دارد. کجرویها و سطحینگریها را نشان میدهد و از جادوی هنر در راه شناخت میگوید.
فرهادی خواننده را به حال خود نمیگذارد و همهی آنچه که برای درک بهتر نیاز است را در اختیار او میگذارد.
پرسشهایش را پاسخ میدهد و دغدغهمندش میکند.
بررسی دفتر شعرها از توان اینجاب بیرون است و شایسته است ادبا و شعرا به آن بپردازند و دربارهاش بگویند.
ولی تنها بصورت شکلی اینکه هر شعر با یک پیشانینوشت که از شاعرهای دیگه انتخاب شده که واژگان اصلی مشابه دارند، گسترهی خوانش و چیرگی او بر ادبیات را نشان میدهد و هم گونهایی یاریگری با شعرای دیگر
تمام واژههای نو که تعدادشان هم زیاد است ،در پاورقی توضیح داده میشود تا خواننده در تمام لحظهها همراهی شود.
در بخشهای پایانی نخست با آوردن مقالهی گلخوشناسی که خود از نوآوریهای نویسنده در حوزه جامعهشناسی محسوب میشود به ارتباطِ خلق و خوی گیاهان و آدمیان هر منطقه اشاره میکند و به خواننده برای درک چندین شعر یاری میرساند.
در ادامه نویسنده دین خود و جامعه را به پروین اعتصامی ادا میکند و با آوردن نمونههای فراوان از شعر پروین، ریز بینی و شناسایی درست درد و درمان را در شعر پروین نشان میدهد که بگمانم نخستین کسی است که موشکافانه اشعار پروین را بررسی کرده است و کار کارستان او را نشان میدهد.
پروین شعرهای منظم در ستودن کار و ارزشمندی زمان دارد که درخور است توجه جدیایی به آن شود.
در بخش آخر هم داستانی از چابک به عنوان شاعر را میآورد که نمونهایی از نگاه یک شاعر به پیرامون خود است که چگونه و با چه ریزبینی و عمقی نگاه میکند که براستی این گونه نگاه جایش در زمانهی ما بسیار خالیست.
در این کتاب فرهادی خضر وار خواننده را همراهی میکند و از پیچ و خمهای مسیر دانایی میگذراند. از سختیهایی که آدمی از سر گذرانده میگوید از راههای گوناگون شناخت که در کنار هم ما را در مسیر دانایی قرار میدهند و هر آن به پرسشهایی که پیش میآید پاسخ میدهد و خواننده را همراهی میکند.
این کتاب میتواند سرآغاز راهی نو برای همهی آنهایی باشد که دغدغه مند هستند و دریافتهاند که تنها با یک روش شناختی و یا تنها با پی بردن به پاسخ کار تمام نمیشود و باید لحظه به لحظه خواننده را همراهی کرد و هر آن از هجمهها و فریبهارهایش کرد.
اگر بخواهیم برای این سرآغاز نامی بگذاریم شاید دانش ضمنی، میان معرفتی یا یاریگری خوب باشد.