گزارش نشست نخست هفتمین مرحله از سلسله نشستهای جامعهشناسان ایرانی و جامعه ایرانی
تهیه و تنظیم: زهرا پلمه
نخستین نشست از هفتمین مرحله همایشهای جامعه شناسان ایرانی و جامعه ایرانی که اختصاص به آثار و کنشگری دکتر مرتضی فرهادی دارد در تاریخ ۹ آبان ساعت ۱۶ الی ۱۸ با حضور سه سخنران در سالن انجمن جامعهشناسی ایران واقع در دانشکده علوم اجتماعی تهران برگزار شد. دکتر داریوش رحمانیان سردبیر مردم نامه با عنوان «کرآبی: فرهادی و مسئلهی آب»، دکتر رحیم محمدی جامعهشناس و پژوهشگر با عنوان «چگونه میتوان با سنت ایرانی مواجه شد؟»، دکتر جبار رحمانی هیئتعلمی پژوهشگاه مطالعات فرهنگی و اجتماعی با عنوان «فرهادی و مسئله فهم جامعه و فرهنگ ایرانی» به ایراد سخنرانی پرداختند.
در ابتدای نشست محمدرضا ذوالفقاری بهعنوان مدیر نشست ضمن خوشامدگویی به حضار در جلسه گزارش مختصری از شش مرحله از نشستها و همایشهای جامعهشناسان ایرانی و جامعه ایرانی ارائه داد. وی در این گزارش آغاز اجرای پروژه نشستها را در سال ۱۳۹۲ عنوان کرد و این مجموعه نشستها را پاسخی به پرسشهایی مانند: کدام جامعهشناسان ایرانی مسئله آنها ایران بوده است؟ و یا جامعهشناسان و متخصصان علوم اجتماعی چه میزان جامعه ایران و ایرانی را موضوع مسئله جامعهشناسی کردهاند؟ و نیز در نگاه اصحاب علوماجتماعی ایران چه روایتی از جامعه ایرانی برساخته شده است؟ عنوان کرد.
وی همچنین به مختصری از زندگی دکتر مرتضی فرهادی اشاره کرده و گفت: «بیشتر پژوهشهای ایشان در حوزه مردمشناسی است و نخستین پژوهش میدانی در مردمشناسی را در سال ۱۳۴۷ در نخستین ویژهنامه روستای ایرانی به نام کتاب روستا انجام داده و بهچاپ رساند.» ذوالفقاری دکتر فرهادی را از منتقدان جدی نظام سرمایهداری غرب معرفی کرد و گفت: «این مخالفت تا بدانجا است که ایشان نظام سرمایهداری را نظام سوداگریـاستعماری میخوانند.»
مدیر گروه جامعهشناسی ایران مفهوم تعاون را از جمله موضوع بسیاری از نوشتههای ایشان دانست. او ادامه داد: «دکتر فرهادی معتقدند به جای تنازع بقا میبایست از تعاون بقا استفاده کرد.» وی در پایان به اسامی برخی از کتابهای دکتر مرتضی فرهادی اشاره، کتابهایی مانند واره، فرهنگ یاریگری در ایران، مکتبنوسازی و دشواریهای بومیسازی در ایران، انسانشناسی یاریگری، صنعت برفراز سنت، موزههایی در باد، به راه بادیه رفتن، نامه کمره. فرهادی همچنین شاعر مجموعه شعری به نام «با شعله شقایق رخشان به شوق شرق» است.
فرهادی مواجه ای موزهگرایانه با سنت دارد
رحیم محمدی سخنرانی خود را با طرح این پرسش اصلی که چگونه میتوان با سنت ایرانی مواجه شد آغاز کرد و چنین به بیان مفهوم سنت پرداخت: سنت مفهوم گستردهای دارد. سنت پیش از ما بوده ازنهادها ساختارها را در برمیگیرد تا سنت فکری و اندیشهای و جهانبینی. سنت مفهوم مدرن است و اتنولوژی به معنای مطالعه اقوام پیشامدرن است و به معنای فرهنگ شناسی دکتر فرهادی جهان مدرن را بهمثابه سرمایهداری میشناسند و از واژه مدرن استفاده نمیکند کسانی که در سنت سوسیالیستی هستند تمایلی ندارند جهان مدرن را بهمثابه جهان مدرن تفسیر کنند بلکه دوست دارند از گونههای سرمایهداری بگویند.
محمدی در ادامه با طرح سه گونه مواجهشدن با سنت از قرن ۱۳ افزود: تاریخ مواجه با سنت سه گونه است: اول سنت رنسانسی که در این سنت خوانش یونانی و رومی از نو آغاز شد. در پاسخ به این پرسش که چگونه این خوانش صورت گرفت، میتوان پاسخ را در این نظر هگل بهدرستی دریافت که میگوید: «سنت یونانی و رومی را تا جایی که زنده بود وارد زهدان خرد و تفکر مدرن کردیم». بهبیاندیگر میگوید ذراتی که از سنت یونانی و رومی حیات داشت و.میتوانست زنده باشد در زهدان خرد بالیدند و از نو به مفاهیم و اندیشه جدید تبدیل شدند و این شیوه برخورد رنسانسی با سنت بود
شیوه دوم مواجه با سنت در شرق و ایران در برخورد با فرهنگ و تمدن غرب بود که به تعبیر آصف بیات ایدئولوژی اسلامیزم است. در این مواجه با مشاهده نابودی سنت افرادی مانند اقبال از احیای سنت سخن گفتند وی سنت را بهمثابه دین مینگرد و این سؤال را مطرح میکند که آیا در جهان مدرن کانتی و دکارتی دین میتواند باقی بماند؟ ایشان و امثال ایشان در این سنت در پی احیای سنت برآمدند. شریعتی از بازگشت به خویشتن گفت و منظور او از خویشتن هویت دینی بود. در این خوانش، اندیشیدن انتقادی سنت رخ نداد و این احیای، احیایی سیاسی شد یعنی با چهره احیای سنت و مبارزه با تفکر غرب.
سومین مواجه با سنت را مواجه موزه شناسانه مینامم چنین است؛ در موزه بقایای سنت از یافتههای باستان شناسان با عنوان میراث فرهنگی و سننی بهمثابه یادگار نیاکان و عتیقه در ویترین نگهداری میشود.
محمدی با بیان این مطلب که فرهادی متعلق به رویکرد سوم است و آرزوی احیای سنت را داردبه سخنرانی خود پایان داد.
فرهادی علوم اجتماعی را محلی کرده و مسیرهای نرفته را پیموده/ همکاران و اساتید چه مذهبی و چه سکولار با خوانشی ایدئولوژیک از آثار فرهادی باعث بایکوت شدن وی شدند
دکتر رحمانیبهعنوان دومین سخنران با این بیان که خوانش فرهادی، خوانشی انتقادی با جهان سنت و جهان موجود استابتدا به ویژگیهای نادر و خاص دکتر فرهادی اشاره کرد و خاطرنشان کرد که:
دکتر فرهادی ویژگیهای نادر دارد و آن نسبت او با میدان از سال ۴۵بهعنوان پژوهشگر آگاه است؛ و این در میدان بودن چهار مرحله است: ابتدا در میدان متمرکز میشود؛ در مرحله دوم مطالعات پیرامونی انجام میدهدو سعی میکند نظریههایی در آن حوزه مثل «واره» همانند «جامعه باستان» مورگانارائه دهد و در محدوده ایران و سیر تاریخ آن را بررسی میکند؛ در گام سوم توسعه این مفاهیم در دیگر قلمروهای فرهنگی است نشان میدهد؛ و در مرحله چهارم نظریه اجتماعی بهمثابه نظریه انتزاعی ارائه میدهد.
این جامعهشناس در ادامه با اشاره به پاشنه آشیل علوم اجتماعی ایران خاطرنشان کرد: ویژگی دیگر فرهادی توجه به میدان بهمثابه پاشنه آشیل علوم اجتماعی ایران است عمیقاً میدان را موردتوجه قرار میدهد و این میدان به معنای هر جایی که تجربه واقعی انسانها در آن رخ میدهد، است. درحالیکه روال عموم اساتید بررسی چند فکت است و درنتیجه فهمی واسطهای از واقعیت میشود. فرهادی علوم اجتماعی را محلی کرده است و معتقد است علوم اجتماعی جهانی نداریم و باید محلی کرد از اصلی فرهادی نظریه یاری گری است و متناسب با این تز، روش خاص خود را دارد و آن مفهوم «ریز مردمنگاری» است. وی نگاه انتقادی به وضعیت موجود دارد و از انسانشناسی توسعهنیافتگی میگوید.
رحمانی با طرح این سؤال که چرا فرهادی بهطور سیستماتیک از جریان اصلی علوم اجتماعی نادیده گرفته میشود افزود: همکاران و اساتید چه مذهبی و چه سکولار با خوانشی ایدئولوژیک از آثار فرهادی باعث بایکوت شدن وی شدند. هم مدافعان و هم مخالفان او شاید فقط یک کتاب از وی خوانده باشند یا بهطور سطحی نگاهی کرده باشند. او مسیرهای نرفته را طی کرده و این همان بحران علوم اجتماعی است که خوانش عمیق ندارد و البته اخیراً توجه به آثار ایشان دیده میشود.
این عضو هیئتعلمی به بیان ویژگیهای دیگر فرهادی پرداخت: وی کارهای میانرشتهای انجام میدهد و از رشتههای دیگر وام میگیرد و این تأثیر رشته لیسانس ایشان است و همچنین فرا رشتهای کار میکند هم علوم اجتماعی خوانده هم روانشناسی هم ذائقه هنری دارد و هم شاعر است و اینها در آثار او تأثیرگذار و نمایان است.
وی با نامیدن فرهادی بهعنوان پژوهشگری تام، حرفهای و انتقادی و مردم مدار چنین ادامه داد: وی به دو معنا پژوهشگر تام است؛ امکان تأسیس یک سنت در ایران را دارد زیرا ابعاد تاریخی روانی و اجتماعی پدیده را باهم مینگرد، از کبوتر خانهها، صنعت چاپ، آب، قنات، واره … کارکرده او جامعهشناس حرفهای است که این خصلت در کارهای «واره» و «یاری گری» او بسیار خود را نشان میدهد و نیز یک جامعهشناس انتقادی هم هست دائماً بازاندیشی انتقادی میکند که کجا هستیم و چه چیزهایی را از دست دادیم و تخریب کردیم. سال ۶۷ از فاجعه آب میگوید از فاجعهای خاموش که کسی یعنی از آن نمیگوید. نقد ایشان به مطالعات فرهنگی جدی است. رمز بقای ما کار بود که به خاطر اقتصاد بادآورده از میان رفت.ایدههای سیاستگذارانه او را در مورد آموزش، تربیت و … میتوان در لابهلای آثار او مشاهده کرد.او جامعهشناس مردم مدار است و دائماً در حال آموختن از همین مردم است و در آثار خود مدام از مردم میگوید بقول این مردم به قول آن کشاورز و … میگوید. مفاهیم را از همین مردم میگیرم از دیالوگ دائم با مردم مفاهیم را اخذ و تکمیل میکند. میگوید مردم آموزگار ما هستند.
ما نیاز به مورخ کرآبی داریم تاریخ این نااندیشیدن مهم است.
رحمانیان با این جمله که ما همه کرآب هستیم سخنرانی خود را آغاز کرد: کرآب یک مفهوم نظری است، یک بیماری و آفتی است که نسبت به آن جهل مرکب داریم که نمیدانیم چه بلایی بر سر ما آورده. فرهادی از جنگ پنهان آب گفته که ویرانگر از همه جنگها خواهد بود. من این مطلب را با نام «جنگ آبه» در مردم نامه چاپ کردم.ما نیاز به مورخ آب داریم بااینکه اندیشمندان دلسوز سالهاست بانگ ناله سر دادهاند حال سؤال این است که چرا کسی این صدا را نشنیده است تاریخ این نا اندیشیدن مهم است
او افزود: فرهادی برای رشتههای تاریخ و جامعهشناسی بسیار درسآموز است اما دانشجو او را نمیشناسند. چرا ما در دانشگاه تاریخ روستایی ایران، تاریخ دیدهبانی و تاریخ آب نداریم؟ وقتی دانشجو شناختی از این موارد ندارد تاریخ اسلام و تاریخ ایران باستان و … به چه درد او میخورد؟ چرا نظام دانش ما بیاعتنا به این مسائل است؟ شاهکار فرهادی، موزههای در باد را چه کسی خوانده است؟
باستانی پاریزی گفته بود حفر چاه عمیق در ایران ایلغار است. فرهادی از سرآمد کسانی است که با آب همدلی کرده و بانگ کمآبی زده از چاه و کاریز و آبانبار و قنات و … گفته اما شنیده نشده است.
رحمانیان با نامیدن فرهادی به سالک مجذوب چنین ادامه داد: سالکان دودستهاند: سالک مجذوب کسی که ابتدا عبادت میکند و ریاضت میکشد بعد عنایت حق شامل حال او میشود؛ و مجذوب سالک فرد یکه جذبه میگیرد و بعد سلوک میکند. جذبهای فرهادی را گرفته را رهایش نکرده است. دیوانهای است که عشق و جذبهای در دهه ۴۰ او را گرفته و ۶۰ سال به کوه و دشت کشانده و کسی هم اعتنایی به این حضور شگفتانگیز نمیکند. تمام مقالات او از جنس درد است. اهالی دانش چقدر این آثار را خواندهاند. او یک پژوهشگر میانرشتهای، چند رشتهای و فرا رشتهای در رویکردی انتقادی است. از سلطه مکاتب نوسازی متقدم و متأخر انتقاد دارد. مفاهیم نظریههای فرهادی از میدان اخذشده و برخاسته است؛ که مشهورترین آن مفهوم یاری گری است. به تاریخ توسعه در ایران نقد دارد و از غیبت مردم در این تاریخ گلهمنداست. فرهادی سنت زده نیست چراکه ایران را همین سنت نگاه داشته و نگاهداشتن آن با همین توده مردم بوده.
من پژوهشگری خویشفرما هستم/ «صنعت بر فراز سنت» وصیتنامه من به مردم ایران است.
در انتها دکتر فرهادی به ایراد سخنرانی پرداخت. وی با بیان اینکه مواجه ۵۶ ساله با میدان دارد گفت: ایران، بینالنهرین و خاورمیانه و آسیا از اولین اقوامی هستند که یک و نیم سال پیش به یکجانشینی و تولید رویآورند و توانستند تاریخ بشریت را از مرحله توحش به مرحله بربریت عبور دهند. ایران تمدنی کهن است و البته این امر تصادفاً در ایران رخ داده است.
وی در ادامه با دو دسته نامیدن پژوهشگران خاطرنشان کرد: ما دو دسته پژوهشگر داریم؛ خویشفرما مثل ابوریحان و بدون خویشفرما. خویشفرما یک آنارشیست علمی است که صرفاً از ذهن و مغز خود فرمان میگیرد. این افراد یکلحظه از تفکر و تحقیق کردن ابا نخواهند داشت. ما در حال از دست دادن پژوهشگران خویشفرما هستیم و دیگر دهخدا و باستانی پاریزی و … نخواهیم داشت.
وی با اشاره به بحث آب چنین ادامه داد: بنده در ۵۰ سال پیش در تکنگارهها و مردمنگاریهای و در اشعارم از درد بیآبی گفتهام بنگرید کتاب «بانگ آب و کرآب» را که صدای کمآبی را شنیدهام؛ و در مقالهای با نام «جنگ پنهان آب» چاپ کردم که اکنون به دو چلد کتاب رسیده است. هم قبل از انقلاب و هم بعد از انقلاب چندین وزارتخانه و معاونت آب و نیز صدها پژوهشگر و متخصص آب و خبره داشتند حال چرا متوجه نشدند؟ چون آنها خویشفرما نبودند و کارفرما داشتند. کارشناس اداری کارفرما مانند مرده شوری است که کاری به بهشتی و جهنمی بودن میت ندارد.
وی در ادامه خاطرنشان کرد: من در کارهای یاری گری از پارادایم ۲ میلیون سالی که از عصر تمدن دوپاره شده سخن میگویم و این یاریگری را اصلاً برای موزه نمیخواهم. ما از تولیدکنندگی پیچیده «بنه» و «واره» به مصرفکننده کلان رسیدیم. واره یک تعاونی سنتی زنانه با قدمت حداقل ۷ هزارساله است که تا همین ۵۰ سال پیش حیات داشته است در سال ۱۳۳۵ ۲ میلیون عضو داشته. نگاه من به سنت، موزهای نیست و این نگاه را جفا به ایران و جهان سوم و حتی غرب میدانم. به قول کنفوسیوس گذشته چون به یاد آید و فهم شود دیگر گذشته نیست بلکه آینده است
وی در ادامه با اشاره مفهوم پتانسیل فرهنگی اذعان داشت: اینکه بنه و واره امروزه به چه درد ما میخورد به قول زیمل مهم قواعد بازی است نه جنس مهرهها. واره و بنه میمیرد ولی باید بتوان از نمود به بود و از جوهر به عرض رسید. باستانی پاریزی کارگر بی جیرهمواجب قنات ایران بود اما کسی صدایش را نشنید. گذشته را برای این دوست داریم که گنجینه خلاقیت بشریت است و منظورم از پتانسیل فرهنگ آن عناصری است که هنوز کارکرد دارد ما میتوانیم به پتانسیل فرهنگی جهان وصل شویم و جهان هم به پتانسیل فرهنگی ما. پدران ما دیوانه نبودند که آب روی زمین را به زیرزمین آوردند و سرعت آب را کم کردند مثل اروپائیان در آبوهوای مدیترانهای نبودیم؛ و ما در دوران مدرن شدن سد پشت سد ساختیم و این جزء بیراههها بود. ما میتوانیم از تجربیات گذشته استفاده کنیم.
گزارش نشست نخست هفتمین مرحله از سلسه نشست های جامعه شناسان ایرانی و جامعه ایرانی [1]