نامهء انسانشناسی
دورهء اول،شمارهء اول
بهار و تابستان 1381،صص.101-121
مرتضی فرهادی*
یاریگری اصطلاحی بین رشتهای در علوم اجتماعی و زیستی است،که به دلیل ماهیت خاستگاه این علوم و وجود فرضیههای زمینهای و جهانبینی و جوهرهء رقابتی حاکم بر جوامع غربی،نسبت به اهمیت فوق العادهاش در زندگی اجتماعی و حتی زیستی کمتر مورد توجه قرار گرفته است.مسایل یاد شده و پیچیدگی فی نفسه پدیدههای اجتماعی،ابهامها و اشکالهای فراوانی را در تعریفهای یاریگری و به تبع آن در طبقهبندیهای غالبا دوتایی آن به وجود آورده است.
کارهای میدانی تنی چند از مردمنگاران و مردمشناسان ایرانی،در چند دههء گذشته،خوشبختانه پایهای از توصیفهای نسبتا دقیق و واقعی را فراهم ساخته است تا بتوان از آن پایگاه و منظر به نقد تعریفها و طبقهبندیهای موجود دست زد.
جان کلام نوشتهء حاضر این است که طبقهبندیهای موجود فاقد ملاک و قدرت لازم برای جداسازی ماهوی انواع یاریگری از یکدیگر میباشند اگرچه پس از طبقهبندیهای جوهری اولیه،میتوان و حتی لازم است از همهء اینگونهشناسیهای غالبا دوتایی برای طبقهبندیهای ثانویه و تدقیق کار سود جست. در پایان،مقاله اشارهای به تحولات انواع جوهری یاریگری در طول تاریخ دارد.
کلید واژگان:خودیاری،دگریاری،طبقهبندی عرضی،طبقهبندی ماهوی(جوهری)،همکاری، همکاری برونسویه،همکاری دورنسویه،همیاری،یاریگری.
(*)دانشیار دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی Kaveh-farhadi@yahoo.com
خالیبودن توصیفهای پایهای و دقیق تعریفآفرین،از فرایند"همکاری"در کار جامعهشناسان و مردمشناسان و اقتصاددانان و دیگر دانشمندان علوم اجتماعی جهان و ایران،نسبت به اهمیت فوق العادهء آن در زندگی آدمیان و حتی جانوران و گیاهان،سبب شده است که در تعریف همکاری،اختلافها،ابهامها و مشکلات اساسی داشته باشیم.این مسئله بیش از همه تلویحا خود را در گونهشناسیهای موجود نشان میدهد و بهندرت نیز در ادبیات مربوط به همکاری و مشارکت به وسیله برخی صاحبنظران و فرهنگنویسان نقد و بررسی گردیده است.
برای مثال در فرهنگی در زمینهء علوم اجتماعی که زیر نظر سازمان آموزش علمی و فرهنگی ملل متحد یونسکو فراهم شده است،ذیل مدخل"تعاون"1میخوانیم:
«...اصطلاح تعاون گرچه در جامعهشناسی به صراحت بهصورت یک فرایند یا رابطهء اجتماعی مورد توجه قرار گرفته است.ولی در مورد معنی آن سردرگمی بسیاری مشاهده میشود.در این زمینه میتوان موارد غیرمنطقی و عجیب زیر را بیان کرد:رقبا در رقابت همکاری میکنند.یا استثمارشدگان با استثمارگران خود،برای استثمارشدن همکاری دارند.و یا کسانی که باهم کشمکش دارند،برای ادامهء کشمکش همکاری میکنند.در موارد فوق به نظر میرسد که زبان معنی خود را از دست داده است...»(گولد و کولب،1376:245).
باید افزود این آشفتگی نه تنها دربارهء تعریف همکاری بهطور کلی،بلکه،در تعریف انواع آن نیز صادق است.تنها موردی که تقریبا غالب جامعهشناسان در آن همعقیدهاند،آن است که همکاری جزو کنشهای متقابل پیوسته(پیونددهنده)است:
«...کنشهای متقابل اجتماعی2که مبنای کنشهای مشابه اعضای گروه یا رفتار گروهی هستند بر دو گونهاند:کنشهای متقابل پیوسته3و کنشهای متقابل گسسته4.دستهء اول یا کنشهای متقابل پیوسته،کنشهای متقابلی هستند که در جهت یگانهای صورت میگیرند و کنشهای متقابل گسسته،کنشهایی هستند که جهت یگانهای ندارند.همکاری5و مانندگردی6،از انواع کنشهای متقابل پیوسته و سبقتجویی7و رقابت8و ستیزه9از انواع کنش متقابل گسسته هستند."همکاری"یکیبودن مساعی دو یا چند شخص است برای حصول هدفی معین...»(آگبرن و نیم کلف،1345:111).
این تعریف پذیرفتهشده را میتوان در منابع متقدم دیگر نیز یافت:
(1) cooperation
(2) social interaction
(3) associative interaction
(4) dissociative interaction
(5) cooperation
(6) assimilation
(7) competition
(8) rivalry
(9) conflict
«همکاری اشتراک مساعی در راه نیل به هدفهای مشترک است»(روسک و وارن، 1355:65).
«همکاری...عبارت است از:باهم اقدامکردن،با کسی بهطور مشترک عملکردن، تلاشهایی را در جهت تحقق هدفی مشترک بههم پیوستن»(بیرو،1367:69).
«تعاون(یا همکاری)به عمل جمعی در جهت هدفهای مشترک اطلاق میگردد که توسط افراد بهصورت متحد و یا جدا از هم صورت پذیرد.عمل جمعی ممکن است،با تقسیم کارهای مشابه یا متفاوت همراه باشد...»(گولد و کولب،1376:245).
«همکاری عبارت است از کار با یکدیگر در راه حصول اهداف یا مقاصد مشترک... هرگاه دو یا چند نفر یا گروه در راه رسیدن به هدفی مشترک به اتفاق هم کار کنند،میتوان گفت میان آنها همکاری یا تعاون برقرار شده است.»(چیتامبار،1378:212).
«همکاری...همسویی کوششهای دو و یا تعداد بیشتری از افراد است،برای دستیابی به هدف و یا هدفهایی معین،با نیت و منظوری واحد و یا متفاوت»(فرهادی،1373:212).
«همکاری،فعالیتی است که مبتنی بر اشتراک مساعی باشد»(فرهنگ،1371:418).
اما حتی همرایی(هماندیشی)دربارهء تعریف همکاری نیز دیری نمیپاید و تعریفهای مبهم(شاعرانه و پرابهام)و غیرروشنگر(دارای دور و تسلسل)و نافراگیر که قادر به گردآوری همهء مصادیق همکاری نیستند(غیرجامع)و نابازدارنده و ناجلوگیر که از جداسازی مفهوم همکاری از دیگر مفاهیم ناتوانند(غیرمانع)از صراحت و روشنی موضوع میکاهند.در اینجا برای اختصار دربارهء هرکدام از این تعریفها به مثالی اکتفا میشود:
«تعاون یک ساخت اجتماعی،مرکب از عوامل مؤلفهء متعددی است که ادراک آن بسیار دشوار است( Walko,21 )(طالب،1376:5).باید پرسید آیا فقط تعاون یک ساخت اجتماعی مرکب از عوامل مؤلفه متعدد است؟آیا در جامعه ساختهای اجتماعی دیگر که مرکب از عوامل مؤلفه متعددی باشند وجود ندارد؟آیا تنها ادراک مفهوم تعاون بسیاردشوار است؟آیا فهم دیگر ساختها و مفاهیم اجتماعی آسان است؟
ساروخانی در دایره المعارف علوم اجتماعی در تعریف همکاری مینویسند:«هر کنش متقابل اجتماعی که در آن افراد یا گروهها کار و فعالیت خود را بهصورتی کموبیش سازمان یافته و با کمک متقابل به هم میآمیزند،تا هدفی مشترک تحقق پذیرد.»(1370:144).اشکالی که در این تعریف دیده میشود ترکیب کمک متقابل است که تنها نوعی از همکاری را
که"همیاری"10باشد دربرمیگیرد،و دو نوع همکاری جوهری خودیاری و دگریاری را نادیده میانگارد.اما اشکال کوچکتر آن این است که همکاریهای سازماننایافته را نیز از ورود به این تعریف باز میدارد.
«تعاون به معنی همکاری،به منظور تأمین سعادت یا منافع متقابل است»(آبوتز11در طالب، همان:5).در مورد قسمت اول تعریف معنیکردن یک واژه با کلمات مترادف به جز تعریف اصطلاحی آن است.اما قسمت دوم تعریف بیان فایدهء یک پدیده اگرچه در فهم مفهوم آن مفید است اما جای تعریف منطقی از آنرا نمیگیرد و بالاخره اینکه منافع متقابل همانطور که قبلا اشاره شد،تنها شامل همیاری نوعی از همکاری میشود نه همه انواع آنها.
اگر در ابتدای راه و تعریف همکاری بین صاحبنظران ابهام و اشکال وجود داشته باشد،طبیعتا در طبقهبندی همکاری و نظریات بعدی،خاستگاههای همکاری،عوامل پیشبرنده و بازدارنده،هدف ابزاری و یا غاییبودن همکار و مسایل بیشمار دیگر اشکالهای بیشتری نیز وجود خواهد داشت.اما در این نوشته به خاطر اهمیت مسئله تنها توجهء خود را به طبقهبندیهای موجود از همکاری معطوف خواهیم کرد.
دانشمندان علوم اجتماعی و از جمله جامعهشناسان،چه در نظر و چه در عمل،نشان دادهاند که برای گونهشناسی اهمیت زیادی قایل بودهاند؛چرا که طبقهبندی،حتی طبقهبندیهای عرضی و کاربردی تا اندازه زیادی از آشفتگیها و درهم ریختگیهای ذهنی میکاهد و نه تنها کار شناخت را به مراتب آسانتر میکند،بلکه یادگیری را سرعت میبخشد و قدرت تمیز پدیدههای اجتماعی را که غالبا مبهم و درهم آمیخته و در نظر اول غیرقابل تفکیکاند، فراهم میسازد.
طبقهبندیهای ذاتی و بنیادی و منطقیتر سبب میشوند که تفاوتهای اساسیتر پدیدههایی که در نگاه نخست در پس مشابهتهای فراوان،اما بیاهمیت،پنهان ماندهاند و همانند به نظر میرسند،شناخته شود و متقابلا مشترکات بنیادی پدیدههایی که در پشت نقاب تفاوتهای ظاهری و جزیی،ناهمانند به نظر نمیآیند،دانسته شود و بدین ترتیب در شناخت ما نسبت به واقعیت،دگرگونیهای اساسی ایجاد شود.
ردهبندیهای بنیادی به مثابه صافیهایی عمل میکنند که با جلوگیری از نفوذ انگلهای گمراهکننده در مشاهده و استنباط ما،به شناخت ما از واقعیت صراحت و شدت میبخشند و راه را برای نگاهکردن نافذتر از زوایای متفاوت بعدی باز میکنند.
(10) Mutual help,Entraide
(11) Abotez
این ردهبندیها سبب میشوند که واقعیت پدیدههای اجتماعی،از بسیاری حشو و زواید و لایهها و لباسها و نقابهای فریبنده و ظاهری زدوده شود و طرح و ساخت اساسی و بنیادی واقعیت و قواعد و روابط اساسی بین پدیدههای اجتماعی،که تعمیمپذیر و جهانشمول نیز هستند،بر ما ظاهر شوند،چرا که«قسمت اعظم معرفتی که دربارهء جهان زندگی وجود دارد،سنخی شده است.به عبارت دیگر،این معرفتها،بر خصوصیت فردی یا منحصر به فرد اشیاء و اشخاص دلالت نمیکند،بلکه اشاره به ویژگیهای سنخی آنها دارد.»(آبرکرامبی و دیگران،1376:396).
«تونیس12(1855-1936)جامعهشناس آلمانی،بر این عقیده بود که جامعهشناسی باید به سه بخش تقسیم شود:نظریه اجتماعی،جامعهشناسی عملی و جامعهنگاری،از دید او نظریه اجتماعی اساسا ابداع تمایزات میان مفاهیم است.
خود او بین گزل شافت13و گماینشافت14یا جامعه و اجتماع تمایز قایل شد و متغیرهای الگوی15پارسنز نمونههای بارز آن است.»(لازار سفلد،1370:1).
دورکیم(1858-1917)نیز که از جامعهشناسان قدر اول جهان است در کتاب قواعد روش جامعهشناسی،اصولا فصلی را به باب قواعد تشکیل انواع اجتماعی اختصاص داده است. (دورکیم،1362:101-115).
وی نیز معتقد است که شعبهای از جامعهشناسی باید به گونهشناسی پدیدههای اجتماعی بپردازد و پیشنهاد میکند که:«...میتوان بخشی از جامعهشناسی را که مختص تشکیل و طبقهبندی صورتهای نوعی اجتماعی است،صورتشناسی اجتماعی16نامید.» (همان:106).
«گونهشناسی سازنده17شیوهای است عملی که در آن تأکید بر ساختن گونهها است و به زعم برخی چون ژرژ گورویچ کار اصلی دانش همین است.بدینسان هر زمینهء تحقیق (جامعه،خانواده و...)به انواعی چند...تقسیم میشود و در هر نوع شناسنامه،ویژگیها مسائل و آیندهای خاص خود را مییابد.»(ساروخانی،همان:137).
موریس دو ورژه نیز طبقهبندی را مرحلهای از پژوهش میداند که حکم حلقه میانجی بین توصیف و تبیین را دارد و دارای روابطی نزدیکی با دو سطح دیگر(پایین و بالای) پژوهش است.
(12) Tonni?es
(13) Gesellschaft
(14) Gemeinschafi
(15) variables modeles
(16) morphologie sociale
(17) construcitve typology
«...بهطور معمول از توصیف یکسره به توضیح و تبیین گام نمیگذارند،بلکه از راه یک سطح میانی،یعنی طبقهبندی به آن میرسند.برای اینکه رابطههای میان نوعها و گروههای پدیدهها تعریف و مشخص گردند،باید که خود این نوعها و گروهها به دقت تعریف شوند.ازاینرو دومین مرحله توسعه هر عملی عبارت است از برقراری طبقهبندی و تدوین یک سنخشناسی...باید توجه داشت که سطح توصیف و طبقهبندی را نباید به عنوان دو سطحی در نظر گرفت که در تحقیق بهطور مطلق جدا از یکدیگر و لزوما به دنبال هم هستند. در واقع هر توصیفی بهطور طبیعی شکل طبقهبندی را به خود میگیرد و همیشه کموبیش چه آشکار و چه پنهان،به یک طبقهبندی که از آغاز شده است،رجوع میکند.توصیف و طبقهبندی در عمل باهم مخلوط اند.از سوی دیگر،از دیدگاه دیگری،طبقهبندی و تبیین هم همین وضع را دارند.زیرا بازبینی فرضیههای کار و کشف قانونهای جامعهشناسی به دقیقتر ساختنی و احتمالا اصلاح طبقهبندیهایی میانجامد که به عنوان پایه تحقیق به کار رفته بود...»(1362:269).
«هنگامیکه مقدار زیادی از پدیدهها توصیف شده و هنگامیکه طبقهبندی بنیانی در این زمینه به اندازه کافی دقت پیدا کرد،میتوان به طرز درستی به مرحله توضیح و تبیین عملی گام نهاد.یعنی درصدد استخراج قانون برآمد...»(همان).
با وجود اهمیت طبقهبندی در همهء رشتههای علوم،از جمله در مردمشناسی و جامعهشناسی و با همه اهمیتی که پدیده"همکاری"در جوامع انسانی دارد،شاید به دلیل کمتوجهی نسبی دانشمندان و فلاسفه نسبت به این پدیده باشد(فرهادی،1373:45-75)که طبقهبندیهای موجود در این زمینه،نارسا و غیربنیادی به نظر میرسند.
تا حد اطلاع ما،نخستین جامعهشناسی که به طبقهبندی همکاری دست زده ابن خلدون (732-808 هـ.ق/1332-1406 م.)است.وی ضمن بیان ضرورت همکاری برای بقای بشر، بهطور ضمنی دو نوع همکاری را از یکدیگر باز میشناساند:همکاری بدون تقسیم کار و همکاری با تقسیم کار.
وی در مثالی شبیه بنه(صفینژاد،1368)مینویسد:«...چنانکه در مثل یک فرد به تنهایی مقدار خوراک خود را از گندم فراهم نمیتواند سازد،ولی هرگاه برای به دست آوردن آن شش یا ده تن همکاری کنند...خواه این کارها را میان خود تقسیم و یا بهطور دستهجمعی آنها را انجام دهند...آنوقت این مواد غذایی برای گروههای چندین برابر آنان کافی خواهد بود.»(1345:712).
این توصیف در واقع همان شرحی است که بعدها جامعهشناسان درباره همکاری ساده
و غیرساده از آن سخن گفتهاند:«همکاری ممکن است متضمن تقسیمکردن وظایف مختلف باشد یا خیر.چند تن که به اتفاق کنده سنگینی را از زمین برمیدارند.نمایشگر نوع ساده همکاری هستند.مع الوصف،غالب اوقات همکاری متضمن تقسیم کار است،بدین معنی است که اشخاص مختلف کارهای مختلفی را انجام میدهند که تنسیق و هماهنگی این کارها موجب تحقق پذیرفتن مقصودی مشترک میگردد.»(روسک-وارن،1353:65).
اسپنسر ضمن طبقهبندی انواع جامعه و برشمردن صفات شاخص جامعه جنگجو و جامعه صنعتی خود از دو نوع همکاری"اجباری"و"داوطلبانه"(اختیاری)سخن میگوید:«صفت شاخص ساختار جنگجو،این است که واحدهای ترکیبکننده آن به زور وادار به اتخاذ اعمال مشترک میشوند.همچنانکه اراده یک سرباز تکلیف عمل او را تعیین نمیکند و او در هر امری کارگزار اراده افسرش است.اراده هر شهروندی در اینگونه جوامع نیز از امور شخصی گرفته تا عمومی،تابع اراده حکومت است.همکاریای که در زندگی یک جامعه جنجگو را ایفاء میکند،یک همکاری اجباری است؛درست همچنانکه در ارگانیسم فردی،اعضای بیرونی بدن،یکسره تابع کانون عصبی مرکزیاند.»(کورز،1368:141).
«برخلاف جامعه جنگجو،سنخ صنعتی جامعه،بر پایه همکاری داوطلبانه و خویشتنداری فردی استوار است این جامعه،با همان آزادی فردیای شاخص میشود که در هر نوع معامله بازرگانی برقرار است.همکاریای که فعالیتهای ناهمگون جامعه را برقرار نگه میدارد،یک همکاری"داوطلبانه"است.نظام بقایای تکاملیافتهای که به یک ارگانیسم اجتماعی صورت صنعتی میبخشد...به یک دستگاه تنظیمکننده غیرمتمرکز و پراکنده نیاز دارد...»(همان:همان ص.).
گاه نیز همکاری را بر پایه جنسیت همکاران،زنان،مردان،کودکان،مختلط و یا زمینهای که این همکاری در آن اتفاق میافتد طبقهبندی کردهاند.برای نمونه امانوئل تری افزون بر طبقهبندی همکاری به داوطلبانه و اجباری،ساده و مرکب،زنانه،مردانه و مختلط،انواع همکاری را براساس زمینه آن نیز از یکدیگر باز میشناسد(1362:22-45).
در عین حال،وی همکاری ساده را به دو نوع سادهء محدود(از لحاظ عده و دوام)و سادهء گسترده،تقسیم میکند(همان:34-46).
جدول شمارهء 1:رشتههای فعالیت و شکلهای همکاری در قبیلهء گورو
(به تصویر صفحه مراجعه شود) مأخذ:تری،همان:37
«مک ایور در کتاب جامعه ضمن اینکه همکاری را جزء جدائیناپذیر زندگی انسانی میشمارد،آنرا به دو شکل و نوع متفاوت تقسیم میکند:
الف-همکاری مستقیم.منظور مشارکتی است که گروهی از افراد در یک امر یا فعالیت واحد و مشابه انجام میدهند نظیر بازی،نمایش،فعالیتهای تولیدی...که در این نوع همکاری ارتباط مستقیم بین افراد همکاریکننده و بهرهبرداری مستقیم از فعالیتی که انجام میشود، وجود دارد.
ب-همکاری غیرمستقیم.عبارت از فعالیتی است که افراد در امور یا فعالیتهای متعدد و متفاوت و طبعا غیرمشابه صورت میدهند.در همکاری غیرمستقیم برخلاف شکل مستقیم آن افراد همکاریکننده ارتباط بیواسطه در فعالیت و همچنین بهرهوری مستقیم از حاصل کار یکدیگر ندارند،بلکه از نتایج نهایی و غایی فعالیتهای مستقل و متفاوت یکدیگر متمتع
میشوند...»(انصاری،1371:3).
در دایره المعارف 17 جلدی علوم اجتماعی،به پنج نوع همکاری اشاره شده است:
همکاری غریزی18(خودبهخودی،ناهشیارانه)؛همکاری سنتی19(قراردادی،رسمی،پیمانی)؛ همکاری پیمانی20(قراردادی،رسمی)؛همکاری امری21(هدایتشدهء دستوری،برانگیخته)؛ همکاری آنی22(خودانگیخته،خودجوش،ارتجاعی)
( International Encyclopedia of the Social Sciences 1972:385 )
«این نوع همکاری عموما از شعور سرچشمه نمیگیرد و اکثر یاریگریهایی که به وسیله زیستشناسان مطرح شدهاند از اینگونهاند.همکاریهای ناخودآگاه،رفتارهای مشترک،منافع متقابل از ویژگیهای اینگونه همکاریاند که مستقیما از موقعیت بومشناسنامه23سرچشمه میگیرند.در دنیای گیاهان و جانوران اینگونه همکاری بهطور کلی به منظور تولیدمثل یا تأمین غذا است.گرچه در گونههای تکاملیافتهتر برای تأمین امنیت نیز به کار برده میشود. برغم تاکیدی که غالبا بر مفهوم مبارزه برای تنازع بقا در طبیعت میشود،ادامه بقای طبیعت بدون همکاریهای غریزی که حیاتی هستند غیرقابل تصور است.24
همکاری غریزی در جوامع انسانی نیز قابل مشاهده است.از دیدگاه یک بومشناسی اجتماعی،جمعیتهای انسانی،چه در شهر و چه در روستا به میزان قابل توجهی متکی به فرآیندههایی هستند که نه برنامهریزی شدهاند و نه خودآگاهانه هستند.رفتار هم گام انسانها در جهت یک هدف مشترک که صرفا زائیده موقعیت اجتماعی افراد مختلف در جامعه است یکی از این فرآیندهها میباشد.همکاریهایی که بدون برنامهریزی بین گروههای ملی،مذهبی، اقتصادی و یا نژادی یک جامعه که از ترس و نگرانی هریک از این گروهها از خطر مشترکی سرچشمه میگیرند.
این همکاریها ممکن است در مقابله با خطرهای خارجی به سرعت شکل بگیرند، براساس اصول و خواستهای مشترکی هستند که از پیش وجود داشتهاند.دفاع هر گروه از موضع خود،ناخودآگاهانه منجر به همکاری مؤثری بین گروهها میشود که بیشباهت به (18) automatic
(19) traditional
(20) contractual
(21) directed
(22) spontaneous
(23) ecological position
(24)دربارهء انواع همکاریهای جانوران نک به فرهادی،1374:23-42،و همچنین به آرگایل،1379:59-79.
همکاری غریزی نیست.همکاری غریزی یکی از عناصر عمده در روابط پیچیده مابین طبقات اقتصادی مدرن و همینطور روابط بین گروههای قومی و مذهبی و دولتها میباشد.» ( Ibid 358 ).
این نوع همکاری،از روی غریزه یا اختیار نیست،بلکه بر پایه اصول اجتماعی سنتی موجود شکل میگیرد.از اینگونه همکاریها میتوان"خانوادهء پیوسته"25(خانواده مشترک،خانواده متکثر)در هند،کلان در چین،اجتماع روستایی در آسیا و اروپای قرون وسطی و همچنین انجمنهای صنفی پیشهوران و بازرگانان در دنیای باستان و قرون وسطی را نام برد.
اتحاد خانواده هندی،که اعضای آن درخوراک،پرستش و دارایی شریکاند،بر پایه اصول اخلاقی مقدسی قرار دارد که همیاری(کمک متقابل26)بین نسلها و خویشاوندان دور و نزدیک علیرغم فواصل زمانی و مکانی،تضمین میکند خانواده هندی در ابدیت خود به مثابه تعاون میان درگذشتگان،زندگان و آنانی که هنوز به دنیا نیامدهاند تصور میشد.به همین شکل در اجتماعهای کشاورزی روستایی،که یکی از جهانگیرترین مؤسسههای بشری است، فعالیتهایی از قبیل کاشت،داشت و برداشت محصولات با یارگیری روستاییان انجام میشوند.
در انجمنهای صنعتی قرون وسطی،رقابت مستقیم ممنوع بود و قیمتها،فنون حرفهای و استاندارد کار به وسیله پیشکسوتان هر حرفه از طریق همکاری و تشریک مساعی، معین و توسط رییس صنف،ابلاغ و اعمال میشود.در همه این مثالها،پایبندی به همکاری، اگر اولین اصل در اصول و اخلاقیات اجتماعی نبوده،یکی از مهمترین آنها به شمار آمده، است.( Ibid 385 ).
در جامعه صنعتی نوین،خصلت همکاری،غالبا پیمانی است تا سنتی.در اینگونه همکاریها، موافقت طرفهای ذینفع و شرایط قید شده برای همکاری،جنبه اختیاری دارند،اما در صورت عدمهمکاری امضاءکنندگان،متخلفین از نظر قانونی قابل تعقیب هستند.و اینگونه همکاری،مدت همکاری و هر آنچه که این رابطه قراردادی ایجاب کند،را مشخص میسازند.
همکاریهای پیمانی،در دورهء تاریخی مشخصی افزایش مییابد که در خلال آن،روابط نزدیک اجتماعهای سنتی،جای خود را به روابط فردگرا و سودجویانه جوامع میدهند. همکاریهای پیمانی،در جوامع امروز غربی فوق العاده رایج ا ست.گسترهء باز تعاونیهای (25) joint family
(26) mutual help
مصرف و تولید تا اتحادیههای اعتباری،تعاونیهای خانههای آپارتمانی و طرحهای تقسیم سود در شرکتهای سهامی همگی از اتکای جوامع سرمایهداری معاصر به یاریگری پیمانی حکایت دارند.
البته در این جوامع،همکاریهای پیمانی غیررسمی(بدون قرارداد)،برخلاف تصور، روبه نابودی نیستند و افزایش همکاریهایی از قبیل همراهی در ایابوذهاب و خدمات بچهداری که در میان همسایگان متداول است خود نشانگر وجود پایدار چنین همکاریهایی است.( Ibid 385-386 ).
«تشکیلات و سازمانهای نظامی احتمالا کهنترین و عمومیترین نمونه اینگونه همکاری است،اما در جهان امروز شرکتهای بزرگ تجاری،اتحادیه کارگری،مدارس و حتی سازمانهای مذهبی و تفریحی نمیتوانند بدون یاریگری امری به حیات خود ادامه دهند.اعتقاد به یک هدف مشترک یا وفاداری به اصول اخلاقی مشخص نقشی فرعی در این نوع همکاری به عهده دارند،و دستور و هدایت مستقیم،اینگونه یاریگری را ممکن میسازد.یکی از مثالهای قابل ذکر چنین همکاری،پروژه بزرگ بمب اتم در جنگ جهانی دوم است.دهها هزار نفر از سطوح مختلف مهارت و مسئولیت در راستای این هدف باهم همکاری کردند،در صورتیکه فقط عدهء انگشتشماری از رهبران پروژه از ماهیت نهایی باخبر بودند.از این نمونه هرچند تأثّرانگیز و دراماتیک...در واقع آنچه که ماکس وبر"عقلائیکردن"27مینامد، یکی از ویژگیهای جامعه مدرن است که بسیاری از همکاریهای بین افراد را بهصورت یاریگریهای امری درآورده است.وجود و ادامه حیات سازمانها و تشکیلات پیچیده امروزی بدون همکاری امری،تصورناپذیر است.همانطور که شاهد هستیم اینگونه همکاریها با حضور هرچه بیشتر نظامهای رایانهای و دادهپردازی و عملکردهای پیچیده و دور از دسترس پیوسته روبه افزایش هستند.»( Ibid 386 ).
کهنترین،طبیعیترین و گستردهترین گونه یاریگری،همکاری آنی است که بدون توجه به عرف،پیمان و قرارداد یا دستور،شکل میگیرد.اینگونه همکاری،با تصمیمهایی که در موقعیتها و شرایط خاص گرفته میشوند،میسر میگردد و در عمل،جوهر و شالوده روابط (27) Rationalization این،مفهوم در جامعهشناسی جدید توسط ماکس وبر رونق یافت.وی آنرا به هنگام تشریح سازمانهای اداری به کار میبرد،او ملاحظه میکرد که کاربرد شیوه عقلانی،همواره در جهت هدفهای عقلانی نیست.و یا آنکه باز عقلانیکردن شیوه عمل همواره در جهت هدفهای مادی صورت نمیپذیرد...لیک،در جامعهشناسی،این مفهوم به معنای کاربرد معیارهای منطقی،عینی و غیرشخصی در تنظیم روابط در داخل سازمانهای جدید است...»(ساروخانی
خانوادگی همسایگی،گروههای بازی و دیگر روابط نزدیک شخصی را تشکیل میدهد.
بنیاد اینگونه همکاری بر حسن تفاهم و دوستی است.بنابراین،موضوع همکاری هر چه باشد،اگر در محیطی دوستانه صورت نگیرد،نمیتوان انتظار یاریگری آنی را داشت.اما اینگونه همکاری را در مقرراتیترین تشکیلات نیز میتوان یافت.چرا که روابط انسانی موجود،حتی در اینگونه سازمانها نیز مجالی برای همکاری آنی فراهم میسازند.به تأیید محیط و موضوع فعالیتهای گروهی،هیچ درجهای از برنامهریزی منطقی و دقیق نمیتواند به کلی نیاز به همکاری آنی را در موقعیت کار گروهی از بین ببرد.( Ibid 386 ).
در کتاب درآمدی بر دایره المعارف علوم اجتماعی-که مفصلترین کار در زبان فارسی در اینباره است-از 14 نوع همکاری نام برده شده که به نظر میرسد برخی از آنها با انواع نامبرده در قبل،قابل انطباقاند.با این وجود،مؤلف تنها به تعریف چند مورد از این همکاریها بسنده کرده است.که به خاطر رعایت اختصار در اینجا به جز از همکاری خصمانه،از تعریفهای همکاری ارتجالی و داوطلبانه و اجباری و همکاری مصرفکنندگان صرفنظر شده است.این همکاریها عبارتند از:
1-همکاری خصمانه28
«نوعی همکاری است که علیرغم وجود ضدیتهای اجتنابناپذیر،صرفا در جهت تحقیق هدفی مشترک و آنی صورت پذیرد.در صورت کاهش بعد تعارض،این نوع همکاری به صورت رقابتآمیز29درمیآید،این مفهوم را سامنر وضع کرد.وی مینویسد:
«همکاری خصمانه یا همکاری در عین خصومت عمل والای فرد است.در جهت فراتر از خصومتهای کوچک نگرستن و اهدافی والا را تحقق بخشیدن.»(ساروخانی،1370:114)؛
2-همکاری محیطشناختی30؛
3-همکاری ناخواسته31؛
4-همکاری برانگیخته32؛
5-همکاری عمدی33؛
6-همکاری نهادیشده34؛
(28) Antagonistic cooperation
(29) Competitive cooperation
(30) Ecological
(31) Forced cooperation
(32) Induced cooperation
(33) Intentional cooperation
(34) Institutionalized cooperation
7-همکاری طبیعی35؛
8-همکاری برنامهای36؛
9-همکاری ارتجالی37؛
10-همکاری داوطلبانه38؛
11-همکاری دوجانبه39؛
12-همکاری اجباری40؛
13-همکاری رقابتانگیز41؛(همان:46-145).
شک نیست که آدمی میتواند موجودات و پدیدههای روی زمین را براساس تعریفهایی که از آنها دارد و صفاتی که از آنها میشناسد،طبقهبندی کند.اما هرچه دانش آدمی افزوده شود، این طبقهبندیها از سطح به عمق و از ظاهر به باطن گرایش پیدا خواهد کرد تا بر پایه اساسیترین و ممیزترین صفات جوهری و ذاتی قرار گیرد.
ردهبندیهایی که تاکنون به آنها اشاره شده است،اگرچه برخی از صفات عرضی ممکن انواع"همکاریها"را روشن میسازند،اما هنوز خود"همکاری"را ماهیتا طبقهبندی نمیکنند.چنین وضعیتی بدان میماند که ما جانوران جهان را قبل از مشخصکردن جایگاهشان در سلسله و شاخه و رده و راسته و تیره و سرده(جنس)و گونه،بر پایهء صفات جوهری و ممیزهء مهمی همچون تکسلولی و پرسلولی،مهرهدار یا بیمهرهبودن،پستانداربودن یا نبودن، حجم مغز،براساس برخی صفات فیزیکی،همچون رنگ و وزن و یا برخی صفات نمودی (عرضی)دیگر طبقهبندی کنیم.
طبقهبندیهای موجود درباره همکاری،همچون طبقهبندی همکاری به ساده و مرکب، اجباری و داوطلبانه،سنتی و صنعتی،نهادی،قراردادیبودن،خودانگیخته و برانگیخته و غیره، نشان میدهد،اگرچه این صفات در همکاری،پراهمیتاند.اما هریک از آنها صفات ثانویه انواعی از"همکاریها"هستند،نه صفت ممیزه و ذاتی تنها یک نوع.
این طبقهبندیها تلویحا نشان میدهند که به گمان صاحبان آنها همکاری ماهیتا امری است یگانه و نه چندگانه،همچنانکه پیش از دورکیم تصور میشد تنها یک نوع خودکشی وجود دارد.وقتی بر پایه چنین تصوراتی،تنها یک نوع همکاری وجود داشته باشد،میشود آن (35) Natural cooperation
(36) Planned cooperation
(37) Spontaneous cooperation
(38) Voluntary cooperation
(39) Bilateral cooperation
(40) Ccoerced cooperation
(41) Competitive cooperation
را مستقیما به ساده و پیچیده،یا اجباری و اختیاری و امثال آنها تقسیم کرد.اما اگر ما به جای همکاری،همکاریها داشته باشیم،پیش از پرداختن به صفاتی از این قبیل که میتواند بیش از یک نوع را فراگیرد،باید به دنبال صفاتی ماهوی و ذاتی باشیم که انواع اصلی همکاری را ساختهاند و به عبارت دیگر،هرکدام از این صفات تنها باید مختص یک نوع همکاری باشند. اکنون برای اثبات عرضیبودن یا نسبتا عرضیبودن طبقهبندیهای موجود لازم است نخست انواع اساسی همکاری را آنطور که موردنظر ما است از یکدیگر باز شناخت.برای پرهیز از جدل بر سر نامها،نخست این طبقهبندی را با حروف الفبا از یکدیگر متمایز میسازیم.آنگاه پس از تعریفی ساده و اجمالی از آنها از دایره لغوی و واژگان موجود در زبان فارسی،نامهایی را به جای آن حروف،نامزد خواهیم کرد.
شک نیست که طبقهبندی در تمام رشتههای علمی و بهویژه در حوزه علوم اجتماعی، بسیاردشوار است.اما ترس از چنین دشواریهایی نباید ما را از بازگوکردن یافتههای خود باز دارد؛بهویژه این طبقهبندی پیشنهادی نگارنده را افزودن بر سه دهه کار میدانی بر روی یاریگری سنتی در فرهنگ کهنسال ایرانی و حدود هیجده سال تدریس تعاونیهای سنتی ایران و کلاسهای مشارکت پشتیبانی میکند.پایه این طبقهبندی،چند ملاک عینی همراه با یک ملاک ذهنی است.این ملاکها به ما میگویند چه کس یا کسانی با چه موقعیتی از نظر اقتصادی و اجتماعی،به چهکس یا کسانی با چه هدف یا هدفهایی،به چه شیوهای کمک میکنند.
با این ملاکها میخواهیم بدانیم که اولا،آیا همکاری"درونسویه"است یا"برونسویه" یعنی آیا سود حاصل از همکاری،به خود شخص یاریدهنده باز میگردد یا به شخص و یا اشخاص دیگر.ثانیا،اگر همکاری خصلت برونسویه دارد،آیا"یکسویه"است یا"دوسویه" یعنی بدون انتظار کمک متقابل است و کمک بلاعوض است و یا کمک معوض و متقابل.ثالثا، در همکاری برونسویه جهت کنشیاری،عمودی است یا افقی،یعنی آیا بین افراد همتراز همپایگاه برقرار میشود یا بین ناهمترازان ناهمپایگاه.
افزون بر این،هدف و منظور و طرز تلقی افراد یاریدهنده و یاریگیرنده،در فلان نوع همکاری کدام است و آیا هدف یاریگیرنده و یاریدهنده یکی است یا این اهداف،حد اقل در نهایت،باهم تفاوت دارند؟
ازاینرو و براساس مشاهدات ما از انواع همکاری در جامعه بومی و نه بر پایه تفکر محض و یا امکان و احتمال منطقی،در مرحله نخست ما سه نوع اصلی یاریگری را از یکدیگر باز میشناسیم.از آنجا که دربارهء این انواع اصلی و تقسیمات آنها قبلا و در جاهای دیگر به تفصیل بحث شده است42؛در اینجا صرفا به منظور ادامه بحث،بهصورت ضربتی و با سادهترین و حد اقل جملات،این انواع بازگو میشود.(نک:نمودار شمارهء 1).
(2)دربارهء انواع اصلی همکاری بهصورت مشروح نک به:فرهادی،1364،1367،1373
نمودار شمارهء 1:انواع اصلی همکاری
(به تصویر صفحه مراجعه شود) 1-همکاری نوع الف:هدف همکاری خارج از فرد یاریدهنده است(برونسویگی). یاریدهنده انتظار کمک متقابل ندارد(یکسویگی)(نک:نمودار شمارهء 2).
نمودار شمارهء 2:دگریاری(همکاری برونسویه و یکسویه)
(به تصویر صفحه مراجعه شود) 2-همکاری نوع ب:هدف همکاری خارج از فرد یاریدهنده است.(برونسویگی). یاریدهنده انتظار کمک متقابل در آینده دارد و یا این همکاری پاسخ به کمک گذشته یاریگیرنده است(دوسویگی)(نک:نمودار شمارهء 3).
نمودار شمارهء 3:همیاری(همکاری برونسویه و دوسویه)
(به تصویر صفحه مراجعه شود) 3-همکاری نوع پ:هدف همکاری خارج از فرد یاریدهنده نیست(درونسویگی).به
عبارت دیگر،یاریدهنده از یاریگیرنده جدا نبوده،با او یکی است.به عبارتی،فرد برای خود کار میکند،اما این عمل را در گروه انجام میدهد و از مزایای کار گروهی بهره میگیرد و لذا،کنشیاری،منحنی است.(فرهادی،1373:65-66)(نک:نمودار شمارهء 4)
نمودار شمارهء 4:خودیاری مشاع(همکاری درونسویه)
(به تصویر صفحه مراجعه شود) اکنون برای آنکه خواننده این سه نوع همکاری را باهم اشتباه نکند و بهتر در خاطر نگاه دارد،عنوان"دگریاری"را برای همکاری نوع اول(الف)،"همیاری"را برای نوع دوم(ب) و"خودیاری"را برای نوع سوم(ج)نامزد میکنیم.
اسپنسر و دیگران گفتهاند که برای طبقهبندی باید مهمترین ملاکها و شاخص را برگزید،دورکیم نیز میگوید:«...پس ما باید برای طبقهبندی،صفات واقعا اساسی را انتخاب کنیم.راست است که وقتی میتوان صفات مذکور را شناخت که در تبیین وقایع پیشرفت کافی شده باشد.»(1368:105).
در این مورد خاص به نظر ما مهمترین ملاک این است که بدانیم چه کسانی با چه موقعیت اجتماعی-اقتصادیای به چه کسان دیگری و در چه موقعیتی و به چه منظور و یا منظورهایی کمک میکنند؟آیا یاریدهندگان و یاریگیرندگان یکی هستند یا نیستند؟اگر یکی نیستند عمل همکاری،یکطرفه است یا دوطرفه و در پس این عمل،چه منظورها و اهداف واحد یا متفاوتی وجود دارد؟جالب آنکه پس از کشف این طبقهبندی و تحدید و تعریف هرکدام،دریافتیم که بخشی از طبقهبندی ما درباره انواع همکاری به نوعی در فرهنگ و زبان ایرانی وجود داشته است و شاید به واسطه اهمیت فوق العاده یاریگری در جامعه ما و همچنین قدمت بسیار جمعگرایی43روستایی دیرپای ایران و دلایل دیگر چیزی که از نظر صاحبنظران علوماجتماعی به دور مانده؛برای روستاییان ایرانی قابل درک و تفکیک بوده است،همچنانکه در برخی زبانها،واژهء قتل عمد و قتل غیرعمد و اتفاقی،باهم متفاوتاند.(کلاین برگ،1355: 72)و برای آنها واژگان متفاوتی وجود دارد.
اقوام قدیم آزتک،برای نامیدن"برف"و"سرما"و"یخ"که سه مفهوم مختلفاند،فقط (43) coollectivism
یک واژه داشتند،حال آنکه اسکیموها برای بیان آنچه ما"برف"مینامیم،نزدیک ده واژه مختلف با معانی متمایز دارند:«برفی که زمین را میپوشاند،برفی که از آسمان میبارد،"برف سفت"،"برفی که با باد میآید"،"برف آبشده"،و البته هرکدام از اینها یک واژهء بسیط است نه ترکیبی از چند واژه.»(کندراتوف،1373:25).
گفتنی است که عشایر و روستاییان بخشی از استان کرمان،حدود 37 نوع باران را با پنجاه اسم میشناسند.(فرهادی،1378:55-62).
به همین ترتیب،کشاورزان ایرانی در برخی مناطق ایران واژگانی دارند که نشان میدهد آنان بین کمک بلاعوض و کمک معوض و خودیاری و کمک در ازای پول،فرق میگذارند.برای مثال،در روستاهای الیگودرز،مانند فرزیان،به دگریاری همترازانه،"هیاره"44 به همیاری کمک معوض،"کمکی"و به یاری در ازای مزد،"کراکاری"گویند.
در قائن و روستاهای آن به همیاری"عوضی"،به دگریاری همترازانه،"همکاری"و به "خودیاری"در کارهای کشاورزی و آبیاری،"عملهسری"گویند.(فرهادی،1373:61-63).
در یک بیت شعر که شاعر آن برای نگارنده شناخته شده نیست و به اشعار سبک هندی ماننده است،دو نوع کمک از یکدیگر به خوبی باز نموده شده است:
اگرچه در برخی متون مربوط به تعاون در ایران،واژههای همیاری و خودیاری و دگریاری را به کار بردهاند،ولی تعریف نظری دقیقی از آنها ارایه داده نشده است و عملا و بهطور ضمنی(هنگام طرح مصادیق و مثالآوری)آنها را با یکدیگر خلط کردهاند یا اصولا آن نامها و بهویژه خودیاری و همیاری را مترادف گرفته،همگی را یکی دانستهاند.
حال بازگردیم به طبقهبندیهای مشهور و معمول از همکاری و برای این منظور،کار را از طبقهبندی کهن ساده و مرکب(همکاری با تقسیم کار و بدون تقسیم کار)شروع میکنیم. پرسش اساسی در اینجا آن است که اگر صفات ساده و مرکب،هم در خودیاری و هم در دگریاری و هم در همیاری وجود داشته باشند،آیا میتوان آنها را ممیزه انواع همکاری از هم قرار داد؟
در بنهها،در"مال"45،در شکار دستهجمعی و غیره،که جنس همکاری غالبا از نوع خودیاری است.همچنین در خودیاریهای جامعه صنعتی،مانند سندیکاها،احزاب و غیره، بسته به موقعیت و نوع کار،گاه با همکاری ساده و گاه با همکاری با تقسیم کار روبهرو هستیم.در دگریاریها و همیاریهای سنتی،مانند همیاری در"واره"46،در خانهسازی،عروسی و غیره و در دگریاریها و همیاریهای جدید نیز وضع بر همین منوال است،با این تفاوت که در همکاریهای نوع جدید،این تقسیم کار بیشتر به چشم میخورد.اگر"تک ویژهکاری"و (44) hayya?ra
(45)دربارهء"مال"و تعریفها آن نک به:فرهادی،1379
(46)دربارهء تعاونی سنتی واره نک به:فرهادی،1380
همکاری ساده(بدون تقسیم کار)یا"چند ویژهکاری"یا همکاری پیچیده(با تقسیم کار)بتوانند صفتی برای بیش از یک نوع همکاری باشد،پس نسبت به صفات متمایزکننده آن انواع،صفتی است ثانویه،عرضی و کماهمیتتر،همچنانکه اگر در سهتیره از گیاهان گلدار،رنگ سفید وجود داشته باشد،رنگ سفید گلبرگ نمیتواند صفت ذاتی و متمایزکننده آن تیرهها از یکدیگر باشد.
اما دومین طبقهبندی از همکاری،همکاری اجباری و همکاری داوطلبانه(اختیاری) است همانطور که دورکیم در صفت پدیده اجتماعی نشان داده است،هیچ پدیده اجتماعی بدون اجبار وجود ندارد.لیکن در مواقع همگامی،این اجبار حس نمیشود.(دورکیم،1368: 25-29)لذا،درجه و شدت این اجبار یا احساس ممکن است از نوعی همکاری به نوع دیگر متفاوت باشد.حتی ممکن است در یک نوع همکاری بهخصوص نیز از این نظر(یعنی احساس اجبار یا اختیار)،دچار نوسان ادراک شویم.اما اجبار در شکل بازار و آشکار خود نیز، هم در نوعی خودیاری(خودیاری مشاع)و هم در نوعی دگریاری ناهمترازانه(بیگاری)و هم در همیاری دیده میشود.البته شاید به دلیل وجود مالکیت و منافع مشترک و مشاع و طولانی بودن دوران اغلب این شراکتها و نظارت نزدیک شرکا،این اجبار در"خودیاری مشاع"بیشتر خود را نشان دهد.احیانا در گذشته که بیگاری بسیار مرسوم و معمول بوده،اجبار در آن،بیش از خودیاری نمود داشته است.
افزودن بر این،میزان اجبار حتی در یک نوع یاریگری همچون"خودیاری مشاع"،بسته به اهمیت مالکیت حق کمیاب و منافع مشترک،از زمانی به زمان دیگر و برای شرایط متفاوت شرکا ممکن است از فردی به فرد دیگر تغییر کند و گاه به واسطه منافع بسیار و کمیاب آن همکاری کاملا داوطلبانه و از سر شوق انجام پذیرد.این اجبار در دگریاری ناهمترازانه نوع "فرایاری"نیز به علت شرایط و صفات یاریگیرنده ممکن است از زمانی به زمان دیگر و از فردی به فرد دیگر متفاوت احساس شود.
آنچه درباره طبقهبندی همکاری به ساده و مرکب و داوطلبانه و اجباری گفته شد،درباره سایر طبقهبندیهای همکاری نیز صادق است؛همچون تقسیم یاریگری به خودانگیخته و برانگیخته، سنتی و صنعتی،نهادیشده و قراردادی و غیره،که میتوانند صفاتی برای چند نوع یا همه انواع همکاری باشند و لذا اعتبار خود را به عنوان صفات جوهری و ممیزه انواع از دست میدهند،اگرچه همین صفات،پس از طبقهبندی ماهیتی انواع همکاری میتوانند ملاک تقسیمبندیهای بعدی قرار گیرند.
برای نمونه،پس از تشخیص خودیاری از سایر یاریگریها میتوان خودیاری را به "خودیاری مشاع"و"مفروز"،ساده و مرکب(تک ویژهکاری و چند ویژهکاری)،دونفره و چند نفره،نهادیشده و قراردادی،سنتی و صنعتی،خودانگیخته و برانگیخته،رقابتآمیز و
رفاقتآمیز و اجباری و اختیاری،کمدوام و پردوام،زنانه و مردانه،در این زمینه و یا آنکه زمینه و امثال اینها تقسیم کرد.
همچنانکه پس از تشخیص نوع انسان از سایر جانوران با ملاکهای عمده،میشود به گونهشناسی انسان بر پایهء صفات جزئی و ظاهریتر پرداخت،مثلا پس از آنکه دانستیم آدمیزاد موجودی است از سلسلهء جانوران،از شاخهء مهرهداران،از رده پستانداران،از راستهء نخستیان و از تیرهء انساننماها و سرده(جنس)انسانها و گونه(نوع)هوشمند.آنگاه میتوان اینگونه را حتی بر پایهء قد و رنگ پوست و غیره نیز طبقهبندی کرد.
بر پایهء مطالعات تاریخی و پژوهشهای مردمشناختی،چنین به نظر میرسد که هرچه به گذشته بازگردیم از میزان صراحت و تمایز گونههای یاریگری کاسته میشود.شرح اسپنسر برای ایجاد تمایزات در جامعه بشری در این مورد نیز صادق به نظر میرسد:تغییر از یک حالت به نسبت نامعین،نامنسجم و همگون به حالت نسبتا معین،منسجم و چندگون است... مجموعههای اجتماعی نیز مانند مجموعههای ارگانیک رشدشان را از حالتهای نسبتا نامتمایزی آغاز میکنند که در آن حالتها،اجزای یک مجموعه مانند همدیگرند و سپس به حالتهای متمایزی میرسند که در آن حالتها،اجزا نسبت به یکدیگر ناهمانند میشوند. (کورز،1348:138)ملاکهای طبقهبندی ما نیز این وضعیت را در گذشته تأیید میکند.یکی از پایههای این طبقهبندی،یکیبودن یا یکینبودن یاریدهنده و یاریگیرنده و به عبارت دیگر،جدایی فرد از گروه و اجتماع یا جدایی فرد از دیگران است.
از آنجا که تجربهء شخصی ما،زندگیکردن در جامعه فردگرای احیانا افراطی امروزی است،این سخن دشوار خواهد بود اگر بگوئیم مطالعات تاریخی و مردمشناسی نشان میدهد که هرچه به گذشته برگردیم،تمایز این دو از یکدیگر دشوارتر بوده است و در اغلب جوامع بدوی،"من"فرد در"ما"جامعه مستحیل میشده است.فرد،نماینده جامعهء خود و جامعه، نماینده فرد است.افزون بر این،تمایزهای اقتصادی،اجتماعی و سایر تمایزها در گذشته نیز که افقیبودن یا عمودیبودن جهت کنشیاری را به نمایش میگذارند،کمتر بوده است.این تمایزها که گونههای دگریاری ناهمترازانه را شکل میدهند،هرچه به گذشته بازگردیم کمتر بوده است و بالاخره،وجود کارهای دستهجمعی و جشنها و آیینهای مشترک فراوان در گذشته،در کمکردن فاصله بین فرد و اجتماع،مؤثر بوده است:
«به نظر مید هنگامیکه افراد برای کار دستهجمعی با هدف مشترک درگیر میشوند، ذهن آنها در درک تشخیص"خود"از"دیگری"دچار عدمصراحت میشود و کوشش جمعی موجب همسانی بسیارنزدیک شخص با گروه میگردد.در این نوع کنش من مفعولی یا کلی، طوری با دیگران اشتراک پیدا میکند که من فاعلی فردیت خود را از دست میدهد...و بدین ترتیب کاملترین وحدت فرد و جامعه،به وجود میآید.»(توسلی،1369:288).
چنین به نظر میآید که هرچه به گذشته بازگردیم،درهمآمیختگی گونههای یاریگری بیشتر و قابلیت تشخیص آنها از یکدیگر کمتر میشود.همچنین هرچه به گذشته بازگردیم به
شدت یاریگری و بهویژه یاریگریهای بیواسطه،افزوده میشود.پرتوپلاسم همکاریهای فراگیر نظام طایفگی نخستین،بسیارگرم و درهمآمیخته و به همان اندازه،غیرقابلتشخیص بودهاند.
به نظر میرسد خودیاری مفروز و همیاری،نسبتا جدیدتر از خودیاری مشاع و دگریاریهای ناهمترازانه(فرایاری و فرویاری)،جدیدتر از دگریاری همترازانه باشند.در آینده با افزایش فاصله بین خطوط و مرزهای ماهیتی و عرضی انواع همکاری از یکدیگر احیانا انواع تازهای به ظهور خواهد پیوست.
-آبرکرامبی،نیکلاس؛هیل،استفن؛ترنر،برایان.اس،1367،فرهنگ جامعهشناسی،ترجمهء حسن پویان،تهران،چاپخش.
-آرگایل،مایکل،1379،تعاون و همکاری،ترجمهء صبوری کاشانی،تهران،معاونت تحقیقات،آموزش و ترویج وزارت تعاون.
-آگ،برن،ویلیام اف؛نیمکف،میراف،1345،زمینهء جامعهشناسی،ترجمهء امیر حسین آریانپور،تهران،دهخدا.
-انصاری،حمید،1371،مبانی تعاون،تهران،دانشگاه پیام نور.
-بیرو،آلن،1367،فرهنگ علوم اجتماعی،ترجمهء باقر ساروخانی،تهران،کیهان.
-تری،امانوئل،1362،جوامع مبتنی بر تیره و طایفه،ترجمه عباس راد،تهران،آگاه.
-توسلی،غلامعباس،1369،نظریههای جامعهشناسی،تهران،سمت.
-چیتامبار،جی.بی،1378،مقدمهای بر جامعهشناسی روستایی،ترجمهء احمد حجاران، مصطفی از کیاء،تهران،نی.
-دورکیم،امیل،1368،قواعد روش جامعهشناسی،ترجمهء علی محمد کاردان،تهران، دانشگاه تهران.
-دو ورژه،موریس،1362،روشهای علوم اجتماعی،ترجمهء خسرو اسدی،تهران،امیر کبیر.
-روسک،جوزف؛وارن،رولند،1355،مقدمهای بر جامعهشناسی،ترجمهء بهروز نبوی، احمد کریمی،تهران،فروردین.
-ساروخانی،باقر،1370،درآمدی بر دایرهء المعارف علوم اجتماعی،تهران،کیهان.
-صفینژاد،جواد،1353،بنه،نظامهای تولید زراعی قبل و بعد از اصلاحات ارضی، تهران،توس.
-طالب،مهدی،1376،اصول و اندیشههای تعاونی،تهران،دانشگاه تهران.
-عبد الرحمن بن خلدون،1352،مقدمهء ابن خلدون،ترجمهء پروین گنابادی،تهران،بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
-فرهادی،مرتضی،1374،"رفتارهای یادگیرانه جانوران"،در،فصلنامه تعاون روستایی و کشاورزی،شمارهء 4-5،صص.23-42.
-(به تصویر صفحه مراجعه شود)،1373،فرهنگ یاریگری در ایران،تهران،مرکز نشر دانشگاهی.
-(به تصویر صفحه مراجعه شود)،1364،"گونهشناسی یاوریها و یادگیریهای سنتی در ایران"،در،کیهان فرهنگی،سال دوم،شمارهء اول و نامهء علوم اجتماعی دوره جدید،شمارهء 10،1367، تهران،دانشکدهء علوم اجتماعی دانشگاه تهران.
-(به تصویر صفحه مراجعه شود)،1379،"مال:تعاونی سنتی دامداری در عشایر ایران"،در،فصلنامهء عشایری ذخایر انقلاب،دورهء جدید،شمارهء 27-28.
-(به تصویر صفحه مراجعه شود)،1380،واره،نوعی تعاونی سنتی کهن و زنانه در ایران،تهران،معاونت ترویج و مشارکت مردمی وزارت جهاد کشاورزی.
-(به تصویر صفحه مراجعه شود)،1378،موزههای بازیافته،تهران،مرکز کرمانشناسی.
-(به تصویر صفحه مراجعه شود)،"نظریههای همکاری در کار اندیشهورزان و دانشمندان علوم اجتماعی و دلایل کمتوجهی نسبی به آن"،در،فصلنامه تعاون روستایی و کشاورزی، دورهء جدید.شمارهء اول.
-فرهنگ،منوچهر،1371،فرهنگ بزرگ علوم اقتصادی،تهران،البرز.
-کلاین برگ،اتو،1353،روانشناس اجتماعی،ترجمهء علی محمد کاردان،تهران،اندیشه.
-کندراتوف،1363،"واژهها و آتشسوزیها"،ترجمهء ابو الحسن نجفی،در،مجلهء زبان شناسی،سال اول،شمارهء اول،تهران،مرکز نشر دانشگاهی.
-کوزر،لوئیس،1368،زندگی و اندیشه بزرگان جامعهشناسی،ترجمهء محسن ثلاثی، تهران،انتشارات علمی.
-گولد،جولیوس؛کولب،ویلیام ل،1376،فرهنگ علوم اجتماعی،ترجمهء باقر پرهام، فریبرز مجیدی،محمد میرزایی و دیگران،تهران،مازیار.
-لازارسفلد،پل،1370،بینشها و گرایشهای عمده در جامعهشناسی معاصر،ترجمهء غلامعباس توسلی،تهران،امیرکبیر.
International Encyclopedia of Social Sciences,1972,vol.3-4,Reprint - Edition,New York London,Macmillan Company The Free Pree.